کدام کشور برای مُردن بهتر است؟
۱۸ تیر, ۱۴۰۱    |  اقتصاد, سبک زندگی, سلامتاین سوال برای بسیاری از انسانها مطرح است که: «بهترین کشور برای زندگی کجاست؟»
اما سوال دیگری هم وجود دارد که به همان اندازه اهمیت دارد: «بهترین کشور برای مردن کجاست؟»
انسانها حق دارند از یک مرگ آرام و با دغدغهٔ کم بهرهمند شوند. به این معنا که مثلاً اگر بیماری به زندگیشان پایان میدهد، پزشکان به درستی تشخیص دهند که بیماریشان چیست. همچنین سیستم درمانی در کنارشان باشد و با فراهم آوردن امکان دسترسی به بهترین داروها و تجهیزات درمانی، به آنها امنیت ذهنی دهد.
بیماری که روی تخت بیماری، آخرین روزهای زندگیاش را میگذراند، حق دارد انتظار داشته باشد که بیشترین محبت و شفقت را تجربه کند.
اما کدام کشورها در جهان از این نظر وضعیت بهتری دارند؟ کجا میتوان مرگ آرامتری را تجربه کرد؟
نتیجهٔ تحقیقی که در این باره با همکاری محققان سنگاپوری و آمریکایی دانشگاه Duke انجام شده جالب است (+/+): انگلستان بهترین جا برای مردن است و پس از آن به ترتیب کشورهای ایرلند، تایوان، استرالیا و کره قرار گرفتهاند.
در بین بیست کشور اول این فهرست، مغولستان، سریلانکا، لهستان، لیتوانی و کاستاریکا هم دیده میشوند.
شاید برایتان جالب باشد که آمریکا در این رتبهبندی در جایگاه ۴۳ (نزدیک میانمار و اکوادور) قرار گرفته و عراق جایگاه ۶۸ را به خود اختصاص داده است.
ما در یکی از زنگ تفریحهای متمم از دوستان متممی پرسیدهایم که چه آرزویی دارند که میل داشته باشند پیش از مردن برآورده شود:
#سلامت #اقتصاد #سبک زندگی #افزایش طول عمر
توماس ادیسون | همیشه میدانستهام چه میخواهم
۱۵ تیر, ۱۴۰۱    |  نقل قولاز توماس ادیسون نقل شده است که (+):
«من هیچ کار ارزشمندی را از سر تصادف انجام ندادم،
و نیز هیچیک از اختراعاتم، حتی به شکل غیرمستقیم، حاصل تصادف نبوده؛ البته جز گرامافون.
همواره این طور بوده که تشخیص دادهام دستاورد خاصی برایم ارزشمند است،
دنبالش رفتهام و آن قدر تلاش پشت تلاش و آزمون پشت آزمون انجام دادهام تا نهایتاً به نتیجه رسیدهام.»
جملهٔ ادیسون، جدا از این که اهمیت پشتکار و هدفمند بودن را یادآوری میکند، نکتهٔ آموزندهٔ ظریفی هم دارد. او مراقب است که گزارهٔ مطلق نگوید. حواسش بوده که حرفش یک استثناء دارد و بلافاصله به آن اشاره میکند. اگر اشاره به گرامافون (در واقع: فونوگراف) در حرفهایش نبود، این جملهها بیشتر شبیه «ادعا» میشدند تا «گزارش.»
پیشنهاد برای مطالعه:
توماس ادیسون در تلاش برای شنیدن صدای ارواح
نکتهای در نویسندگی | به مخاطبهای سالهای دور فکر کنید
۱۴ تیر, ۱۴۰۱    |  نقل قول, نوشتنآرتور کوستلر زمانی در یک مصاحبه گفته بود (+):
«اوج هدف یک نویسنده باید این باشد که
صد خوانندهٔ امروز را بدهد و ده خواننده در ده سال بعد به دست بیاورد؛
و یا حتی یک خواننده در صد سال بعد.»
پیام تلویحی کوستلر این است که نویسنده باید نگاه بلندمدت داشته باشد و هنگام نوشتن همواره با خود فکر کند که «آیا کسی که ده سال یا صد سال بعد این نوشتهٔ مرا میبیند، آن را خواندنی، جذاب و مفید خواهد یافت؟»
بسیاری از ما به معنای سنتی کلمه، نویسنده نیستیم. اما هر یک به نوعی با نوشتن سر و کار داریم. شاید برای یک فرد معمولی، نوشتن برای خوانندهای که صد سال دیگر از راه خواهد رسید، هدف بلندپروازانهای باشد. اما لااقل میتوانیم با خودمان قرار بگذاریم که از این لحظه، در هر یک از نوشتههایمان یک گام دورتر را هم ببینیم و با این کار، اندکی از سطحینگری و شتابزدگی فاصله بگیریم.
ما آنقدرها هم که فکر میکنیم، فکر نمیکنیم
۱۰ تیر, ۱۴۰۱    |  تفکر نقاد, نقل قولجملهٔ جالبی منسوب به سنکا وجود دارد که احتمالاً آن را خوانده یا شنیدهاید، چون از مشهورترین جملههای لاتین محسوب میشود (+): «exemplo plus quam ratione vivimus».
این جمله را به شکل تحتاللفظی میشود چنین ترجمه کرد که «ما انسانها زندگی خود را بیشتر بر مثالها بنا میکنیم تا منطق.»
در شرح بیشتر آن میتوان چنین گفت که ما انسانها، وقتی میخواهیم تصمیمی بگیریم، انتخابی انجام دهیم یا رفتاری را بروز دهیم، بیش از این که «با تکیه بر منطق و استدلال و تحلیل» تصمیم بگیریم که که چیزی درست است، به ذهن خود مراجعه میکنیم و از مثالها و نمونههایی که در ذهنمان ثبت شده، الهام میگیریم و بر مبنای همانها عمل میکنیم.
اگر این گزاره را بپذیریم، بسیار مهم است که چه مثالهایی را در ذهن خود انباشته میکنیم. دوستانی که در اطراف ما هستند و رفتارها و تصمیمهایشان را میبینیم، کتابهایی که میخوانیم و فیلمهایی که میبینیم، نمونههایی از منابع مثالها هستند. این را هم باید پذیرفت که جامعهای که در آن زندگی میکنیم، بخش خود در تولید و تکثیر این مثالها نقش بزرگی دارد. نقشی که میتواند مخرب یا سازنده باشد.
ما در درسهای حمایت اجتماعی متمم توضیح دادهایم که نزدیکترین افراد اطراف ما میتوانند به شکلهای مختلفی از ما حمایت کنند و روی زندگی ما تأثیر بگذارند. این تأثیر میتواند از طریق حمایت احساسی، حمایت ابزاری، حمایت اطلاعاتی و کمک به شناخت و ارزیابی خودمان باشد. جملهٔ سنکا، شکل دیگری از تأثیرگذاری را هم به ما یادآوری میکند. شبکهٔ نزدیکان حتی روی شیوهٔ فکر کردن و استدلال ما هم سایه میاندازند و تجربهٔ ما از رفتارهای آنها، گاهی منطق خود ما را کمرنگ میکند و دور میزند.
دربارهٔ شتاب زندگی | جملهای از کتاب آهستگی میلان کوندرا
۵ تیر, ۱۴۰۱    |  نقل قولمیلان کوندرا در رمان آهستگی (Slowness) که در سالهای ۱۹۹۵ و ۹۶ منتشر کرده، جملهٔ عجیبی دارد. جملهای که حتی اگر با آن به شکل مطلق موافق نباشید، احتمالاً مصداقهایی از آن را تجربه کردهاید:
«وقتی همهچیز سریع روی میدهد، هیچکس هرگز نمیتواند دربارهٔ هیچچیز مطمئن باشد؛ حتی در مورد خودش.»
اگر در ذهن خود بگردیم، احتمالاً میتوانیم در رابطه عاطفی، یادگیری، تغییرات محیطی، رشد کسبوکارها، شکلگیری فرهنگ و دهها قلمرو دیگر، تجربههایی در تأیید این گفته بیابیم.
از آنجا که میلان کوندرا این جمله را بیشتر با رویکرد اگزیستانسیالیستی نوشته، احتمالاً خوشحال نمیشود که آن را در شرح موضوعات کوچکتر و سادهتر به کار بگیریم. با این حال، از آنجا که بسیاری از نویسندگان، در نقد سرعت و شتابزدگی از این جملهٔ او استفاده کردهاند، اجازه بدهید که این جمله را بهانه کرده و پیشنهاد کنیم برای یکی از فایلهای صوتی درس مهارت یادگیری در متمم وقت بگذارید:
اهمیت نوشتن | اگر میشود چیزی را ننویسی، ننویس!
۴ تیر, ۱۴۰۱    |  مدیریت کسب و کار, نوشتناز رابرت کندی دادستان کل ایالت متحدهٔ آمریکا (۱۹۶۱ تا ۱۹۶۴) این جمله بارها نقل شده که (+):
«پدرم همیشه به من میگفت: [اگر میتونی] هیچ وقت چیزی رو ننویس.»
اشارهٔ کندی به دردسرساز بودن نوشتن است و این که اگر چیزی را نوشتی، بعداً هم ناگزیر خواهی بود آن را بپذیری و بر اساس آن عمل و رفتار کنی.
این جمله را در همین شکل میتوان توصیهای به مذاکرهکنندگان در نظر گرفت. اما آن را به شکل دیگری هم میتوان خواند و فهمید و آن شکل دیگر هم توصیهای ارزشمند است:
«اگر میتوانی طرف مقابل را وادار کن که همهٔ حرفهایش را بنویسد و چیزی شفاهی باقی نماند.»
شبیه این موضوع را یک بار دیگر هم در سایت بامتمم گفتهایم (کاربرد اصلی صورتجلسه).
اگر به تقویت مهارت مذاکره علاقهمند هستید، میتوانید فایل صوتی شصت نکته در مذاکره را تهیه کرده و گوش بدهید:
#نقل قول #مدیریت کسب و کار #مذاکره #نوشتن
دربارهٔ دروغگویی | به نفع من دروغ بگو؛ اما فقط من!
۴ تیر, ۱۴۰۱    |  توسعه فردی, نقل قولجیز بازوِل در کتاب زندگینامهٔ ساموئل جانسون، که از مشهورترین زندگینامههای جهان است، جملهٔ جالبی از جانسون نقل میکند (+):
«اگر من خدمتکارم را عادت بدهم که به خاطر من یک دروغ بگوید،
آیا حق ندارم نگران باشم که
به خاطر خودش هزاران دروغ بگوید؟»
جملهٔ سادهٔ جانسون به نکتهٔ مهمی اشاره میکند. سخت [یا شاید غیرمنطقی] است که انتظار داشته باشیم همکاران ما به نفع ما یا سازمانمان رفتارهای غیراخلاقی انجام دهند، اما قلمرو مشخصی را تعریف کنیم و بگوییم فقط در این قلمرو (یا خارج از این قلمرو) بیاخلاقی کنید.
اخلاق و بیاخلاقی، دیر یا زود به بخشی از عادتهای ذهنی ما تبدیل میشود و حتی بدون این که فکر کنیم، معیار ناخودآگاه تصمیمها و رفتارها و حرفهای ما خواهد شد. به همین علت، شاید بتوان گفت، یکی از مصداقهای حرفهایگری در سازمان و کسبوکار این است که حاضر نشویم از قلمرو اخلاق – حتی به نفع سازمان – تخطی کنیم و مدیران و همکارانمان را قانع کنیم که بازی بیاخلاقی اگر شروع شود، به یک زمین مشخص، محدود نخواهد شد و همهٔ سازمان و مجموعهٔ ما را در خود غرق خواهد کرد (به تدریج هر کس با خود میگوید: اینها فلان کار را با آن فرد یا سازمان کردند، از کجا معلوم با من نکنند؟ چرا من حق نداشته باشم همین کار را با خودشان بکنم؟).
در فایل صوتی حرفهایگری که در فروشگاه متمم عرضه شده، جنبههای مختلف رفتار حرفهای بررسی شده و آموزش داده شده است:
تعداد کل الکترونها و پروتونها در جهان
۳۰ خرداد, ۱۴۰۱    |  کتابها چه میگویند, نقل قول, نوشتن«من باور دارم که مجموعاً
۱۵۷۴۷۷۲۴۱۳۶۲۷۵۰۰۲۵۷۷۶۰۵۶۵۳۹۶۱۱۸۱۵۵۵۴۶۸۰۴۴۷۱۷۹۱۴۵۲۷۱۱۶۷۰۹۳۶۶۲۳۱۴۲۵۰۷۶۱۸۵۶۳۱۰۳۱۲۹۶
عدد پروتون در عالم هستی وجود دارد. تعداد الکترونها هم همینقدر است.»
این عبارت، جملهٔ آغازین فصل ۱۱ کتاب فلسفهٔ علم فیزیک، نوشتهٔ سر آرتور استنلی ادینگتون است (+). البته این حرفها، پیش از این که به شکل کتاب منتشر شوند، در یک سخنرانی گفته شدهاند. ادینگتون در این فصل دربارهٔ مفهوم «شمارشناپذیری» حرف میزند و توضیح میدهد که چه چیزهایی شمارشناپذیرند.
این فصل از کتاب، درست مانند بقیهٔ فصول آن، کاملاً فیزیکی-فلسفی و علمی و جدی است. بنابراین ادینگتون میتوانست مثل بسیاری از نویسندگان جدی دانشگاهی، متن خود را با «تعریف شمارشناپذیری» شروع کند. اما مشخصاً او پیش از سخنرانی و زمان نوشتن متن حرفهایش، مدتی فکر کرده که تأثیرگذارترین جمله برای شروع متن چیست؟ جملهٔ اول چه باید باشد که مطمئن شوم خواننده، جملهٔ دوم را هم خواهد خواند؟
اگر خوانندهها حوصلهٔ کتاب خواندن یا شنیدن سخنرانیها را ندارند، بخشی از مشکل را هم باید در نویسندگان و سخنوران جستجو کرد. وقت گذاشتن برای این ظرافتها، از حوصلهٔ بسیاری از آنها خارج است و برایشان راحتتر است که خواننده را به بیحوصلگی متهم کنند.
یکی از درسهای تسلط کلامی و چالش نوشتن در متمم، به این موضوع اختصاص یافته که روش مناسب شروع متن (نوشته یا سخنرانی) چیست. آن درس میتواند مکمل مناسبی برای این بحث باشد:
توییتهای تند | حتی یک تذکر ساده هم میتواند اثربخش باشد
۲۷ خرداد, ۱۴۰۱    |  شبکه های اجتماعیشبکههای اجتماعی سالهاست برای حذف مطالب تند و خشمگین و نامناسب، به گزارشهای کاربران تکیه کردهاند. البته نظارت دستی هم همواره وجود داشته است. مثلاً فیسبوک از بیش از ۱۵۰۰۰ نفر برای بررسی دستیِ محتواهای منتشر شده و حذف موارد نامناسب استفاده میکند (+).
اما برخی مطالب منشر شده، به گونهای نیست که بشود بدون نظر موافق کاربر آنها را حذف کرد (من به دوستم گفتهام احمق و به نظرم زاکربرگ یا آگراوال حق ندارند در اظهارنظر من دخالت کنند).
در این شرایط، راهحلی وجود دارد که بخشی از مشکل را حل میکند. بر اساس تحقیقی که با همکاری دانشگاه ییل و شرکت توییتر منتشر شده (+)، یک سیستم هوشمند مبتنی بر پردازش کلمات، توییتهای تعدادی از کاربران را پیش از انتشار بررسی کرده و در مواردی که توییت لحن تند یا بیادبانه داشته، به آنها پیشنهاد داده که: «نمیخواهید در متن توییت خود تجدیدنظر کنید؟»
در این پیشنهاد، هیچ نوع اجباری وجود نداشته و فرد میتوانسته همان حرف قبلی خود را بدون هرگونه ویرایش منتشر کند.
بر اساس گزارش منتشر شده، ۷٪ از کاربران پس از این پیشنهاد، در توییت خود بازنگری کردهاند. همچنین گفته شده که این تغییر رفتار، بلندمدت بوده و حتی پس از متوقف شدن سیستم بررسیکننده، بخش قابلتوجهی از این کاربران، توییتهای تند کمتری منتشر کردهاند.
با در نظر گرفتن این که چنین توییتهایی خود میتوانند دیگران را به انتشار توییتها و نظرات تند تشویق کنند، میتوان گفت اثر تجمیعی این کار ساده، چشمگیر است.
فعلاً تا زمانی که شبکههای اجتماعی تصمیم بگیرند چنین قابلیتهایی را به نرمافزارهایشان اضافه کنند، میتوانیم خودمان این نقش را بر عهده بگیریم و پیش از انتشار هر مطلب یا ثبت هر کامنت، یک بار از خودمان بپرسیم: «آیا مطمئنی که میخواهی این مطلب را با همین کلمات منتشر کنی؟ آیا شکل نرمتر و آرامتری وجود ندارد؟»
عکس | فیل دریایی – اثری از کریستینا میترمایر
۲۵ خرداد, ۱۴۰۱    |  عکسکریستینا میترمایر (Cristina Mittermeier) از جمله عکاسان معروف نشنال جئوگرافیک است که حتی اگر نامش را نشنیده باشید، احتمالاً برخی از عکسهایش را دیدهاید. عکس فیل دریایی (Elephant Seal که گاهی فُک فیلی هم نامیده میشود) از جمله آثار معروف اوست:
میترمایر در رشتهٔ زیست دریایی درس خوانده و سالها در این رشته فعالیت علمی و پژوهشی انجام داده است. اما زمانی که احساس کرد محیط زیست و جانداران، به شدت در معرض تهدید ما انسانها و تغییرات اقلیمی هستند، به نتیجه رسید که عکس سریعتر از متن و استدلال، میتواند ذهن مخاطبان را تغییر دهد.
او با توجه به دغدغههایش، زیرشاخهٔ جدیدی از عکاسی را توسعه داد که اختصاصاً به حفظ محیط زیست و حیات جانداران توجه میکند. شاخهای که Conservation Photographer خوانده میشود. میترمایر نمونهای از کسانی است که پا از حوزهٔ تخصصی خود بیرون گذاشتهاند و در حوزهای دیگر، به فردی پیشتاز تبدیل شدهاند.
میترمایر و کسانی چون او، افرادی الهامبخش هستند؛ نه فقط برای عکاسان، بلکه برای تمام کسانی که به تغییر در مسیر شغلی و زندگی حرفهای خود فکر میکنند.
اگر به عکسهای طبیعت و موضوعات مرتبط با زندگی بر روی زمین علاقه دارید، مطالب زیر که در قالب زنگ تفریح متمم منتشر شدهاند میتوانند برایتان جذاب باشند:
استتار چیست؟ چند عکس از استتار حیوانات در طبیعت
پلهایی برای عبور حیوانات و حفاظت از آنها
دربارهٔ اختاپوسها (عکس + توضیح)