هدف یک سیستم چیست؟

استافورد بیر، از صاحب‌نظران در نظریهٔ عمومی سیستم‌ها، جملهٔ معروفی دارد که تقریباً همهٔ علاقه‌مندان به تفکر سیستمی آن را شنیده‌اند (+):

«هدف یک سیستم، همان کاری است که دارد انجام می‌دهد.»

او این جمله را آن‌قدر به کار برده که مخفف آن هم کاملاً جا افتاده است: پوسی‌وید (POSIWID).

Purpose of a system is what it does.

بحث دربارهٔ این جمله، می‌تواند بسیار طولانی باشد. حتی دربارهٔ این که Purpose را چه باید ترجمه کرد، می‌شود ساعت‌ها صحبت کرد (چون هدف، ترجمهٔ Goal است و Purpose یک لایه عمیق‌تر است؛ چیزی شبیه علت وجودی). اما اتفاقاً اصل پیام جمله، بسیار ساده است (+/+/+):

در تحلیل و ارزیابی سیستم‌ها، وارد بازیِ تفاوت «هدف» و «نیت» نشوید. چیزی به نام نیت، در نظریهٔ‌ سیستم‌ها بی‌معناست. درخت سیب نمی‌تواند بگوید: من نیتم این بود که پرتقال بدهم، اما فعلاً مشغول سیب دادن هستم!

از نظر استافورد بیر، این را به همهٔ سیستم‌ها می‌توان تعمیم داد. مثلاً اگر از بانک مرکزی پرسیدید که هدف و علت وجودی شما چیست. جواب واقعی این است که: «ما در تلاشیم سالانه X% ارزش پول ملی کاهش پیدا کند.»

البته ممکن است یک فرد تصمیم‌گیر در سیستم بانکی به شما بگوید: «همهٔ اتفاقی که برای پول ملی می‌افتد، در اختیار بانک نیست و سازمان‌های دیگر هم دخیل‌اند.» چنین حرفی کاملاً درست است. او می‌تواند توضیحش را به این شکل دقیق‌تر کند: «ما به همراه مجموعه‌ای از سازمان‌ها در تلاشیم ارزش پول ملی سالانه X% کاهش پیدا کند.»

به شکل مشابه، اگر یک هولدینگ، شرکتی را خرید و سال‌ها وقت گذاشت و تلاش کرد و در نهایت آن را به ورشکستگی رساند، وقتی از مدیران هولدینگ پرسیدند در این سال‌ها مشغول چه کاری بودید؟ پاسخ دقیق این است که بگویند: با تمام قوا مشغول ورشکسته کردن این شرکت بودیم.

استافورد بیر با تکرار دائمی جملهٔ پو‌سی‌وید، می‌کوشید به تحلیل‌گران سیستم یادآوری کند که سیستم، چیزی فراتر از افراد و اجزای آن است. اجزای سیستم می‌توانند هر ادعایی دربارهٔ عملکرد و کارکرد و نیت طراحی سیستم داشته باشند. اما واقعیت سیستم، همان کاری است که انجام می‌دهد.

با مطالعهٔ مجموعه درس‌های تفکر سیستمی در متمم، درک بهتری از سیستم‌ها و نحوهٔ تحلیل آن‌ها پیدا می‌کنید:

نقشه راه یادگیری تفکر سیستمی

سیستم چیست؟

#تفکر سیستمی    #تفکر نقاد   #نقل قول

غلط انجام دادن کار درست | درست انجام دادن کار غلط

راسل اکاف از بنیان‌گذاران و مروّجان تفکر سیستمی چنین می‌گوید:

«هر چقدر بکوشید کاری را که از اساس غلط است بهتر انجام دهید، همه چیز بدتر می‌شود.

بسیار بهتر است که کار درست را اشتباه انجام دهید،

تا این که برای بهتر انجام دادن کاری تلاش کنید که از اساس غلط است.

کسی که کار درستی را غلط انجام می‌دهد، ولی در پی اصلاح و تصحیح است، مدام بهتر خواهد شد.»

راسل اکاف

برای آشنایی بیشتر با تفکر سیستمی می‌توانید درس تفکر سیستمی به زبان ساده را بخوانید:

تفکر سیستمی به زبان ساده

#نقل قول   #تفکر سیستمی

زنگها برای که به صدا در می‌آیند؟

حتماً عبارت «زنگ‌ها برای که به صدا در می‌آیند؟» را شنیده‌اید؛ داستانی از ارنست همینگوی.

منظور از زنگ، صدای ناقوس کلیسا است که مرگ یک نفر را اعلام می‌کند.

همینگوی این جمله را از یکی از کتاب‌های جان دان، شاعر قرن هفدهم اقتباس کرده است. کتابی با عنوان: «هیچ انسانی یک جزیرهٔ مجزا نیست.»

چند جمله از این کتاب را بخوانیم:

«هیچ انسانی یک جزیرهٔ مجزا نیست.

همه جزئی از یک پیکر واحد هستیم.

و به همین علت،

با مرگ هر انسانی بخشی از من ناپدید می‌شود و می‌میرد.

بنابراین، هیچ‌وقت پرس‌و‌جو نکن که ناقوس برای مرگ که به صدا درآمده،

ناقوس، همیشه مرگ تو را اعلام می‌کند.»

این حرف ظاهراً ساده که سعدی ما هم قرن‌ها قبل شبیه‌اش را گفته، بنیان تفکر سیستمی است. چنان‌ که ژوزف اوکانر، کتاب تفکر سیستمی‌اش را با همین جمله‌های جان دان آغاز می‌کند (+).

تفکر سیستمی به زبان ساده

#تفکر سیستمی   #نقل قول

چیزی به نام عوارض جانبی وجود ندارد

جان استرمن، از نظریه‌پردازان مطرح دینامیک سیستم‌ها، جملهٔ مهم و آموزنده‌ای دارد:

چیزی به نام عوارض جانبی وجود ندارد هر چه هست عوارض است

او معتقد است که ما با اصطلاح «عوارض جانبی» خودمان را گمراه می‌کنیم و ذهن‌مان منحرف می‌شود. گویی که هر تصمیم و رفتاری یک نتیجهٔ اصلی دارد و تعدادی نتیجهٔ فرعی. استرمن می‌گوید آیا قبول می‌کنید که پزشک بگوید «من مسیر درمانی بسیار خوبی را انتخاب کردم. اما بیمارتان هم‌زمان به خاطر عوارض جانبی روش من فوت کرد؟»

به باور استرمن، اگر مدیران و تصمیم‌گیران بپذیرند که تک‌تک تصمیم‌هایشان «مجموعه‌ای از عوارض» دارد، وارد این بازی فکر نمی‌شوند که نتایج مثبت تصمیم‌هایشان را «دستاورد» بنامند و از نتایج منفی تصمیم‌هایشان با برچسب «عوارض جانبی» چشم‌پوشی کنند. به ویژه این که اصطلاح عوارض جانبی به گونه‌ای است که انگار تلویحاً می‌گوییم باید آن را پذیرفت و چاره‌ای نیست.

آن‌چه خواندید، بخشی از یکی از درس‌های تفکر سیستمی در متمم است:

وقتی سیستم در برابر سیاست‌گذار مقاومت می‌کند

#نقل قول   #تفکر سیستمی   #تفکر نقاد

ما تقریباً چیزی از این دنیا نمی‌بینیم

«سیستم ادراکی انسان به شکلی رشد و تکامل یافته است که صرفاً‌ می‌تواند اشیاء با سایز متوسط را درک کند و بفهمد؛ یعنی چیزهایی که ابعادشان در محدودهٔ اتم تا سیاره‌ها قرار می‌گیرد.»

این جمله بخشی از یکی از مقالات ملتزوف و مور است که در سال ۲۰۰۰ برای کتابی که به توانایی‌های ذهنی کودکان می‌پردازد نوشته شده است (+).

اگر عبارت «اشیاء با سایز متوسط» را حذف کنیم، یا آن عبارت را نگه داریم و توضیح پایان جمله را حذف کنیم، دیگر جمله تکان‌دهنده نخواهد بود. اما وقتی ملتزوف از عبارت «اشیاء با سایز متوسط» استفاده می‌کند و در ادامه توضیح می‌دهد که منظورش چیزهایی در محدودهٔ اتم تا سیارات است، تازه می‌فهمیم که با تذکر تکان‌دهنده‌ای روبه‌رو شده‌ایم.

بله. دنیا در مقیاس زیر-اتمی و فرا-سیاره‌ای هم وجود دارد و آن‌چه ما می‌بینیم، بخش کوچکی از آن است. بگذریم از این‌که بسیاری از ما در درک همین محدوده هم ضعیف هستیم و جهان‌مان به فضایی بسیار کوچک‌تر – از مورچه تا ماهواره – محدود می‌شود.

همین محدودیت ادراک (Limitation in Perception) را در قلمرو زمان و در زنجیرهٔ علیت هم داریم. مثلاً در قلمرو اقتصادی تصمیمی می‌گیریم و اثرات اجتماعی یا امنیتی آن را نمی‌بینیم. یا در قلمرو فرهنگ تصمیم می‌گیریم و اثرات آن را بر حوزهٔ اشتغال فراموش می‌کنیم.

تفکر سیستمی دانشی است که قرار است به ما کمک کند بخشی از این محدودیت ادراکی را کاهش دهیم.

تفکر سیستمی

برای کسی که فرصت و حوصلهٔ مطالعهٔ کامل درس‌های تفکر سیستمی را ندارد، مطالعهٔ درس اثر مار کبرا به تنهایی می‌تواند اقدامی ارزشمند باشد.

اما پیش از این‌که به سراغ آن درس‌ها بروید، یک بار دیگر جملهٔ ملتزوف و مور را با هم بخوانیم:

تفکر سیستمی

#نقل قول #تفکر سیستمی