قرار است تصمیم مهمی بگیرید؟ آیا سکه در جیب‌تان هست؟

رابطهٔ میان «سکه» و «تصمیم گیری» یک رابطهٔ قدیمی و تاریخی است. پرتاب سکه همواره روشی سنتی و شناخته‌شده برای انتخاب تصادفی میان دو گزینه بوده است.

احتمالاً این جملهٔ منسوب به آرنولد روث‌اشتاین – باج‌گیر معروف امریکایی – را شنیده‌اید: «وقتی بین دو گزینه تردید داری، سکه‌ای را پرتاب کن. قبل از این‌که سکه به زمین برسد،‌ خودت می‌فهمی که دلت با کدام گزینه است.»

نویسندگان کتاب Leading Brain نیز همین ایده را با اندکی تغییر مطرح کرده‌اند. آن‌ها می‌گویند:

اگر بین انتخاب دو گزینه تردید داشتی و نمی‌توانستی هیچ‌یک را بر دیگری ترجیح دهی، سکه‌ای بیاور و آن را پرتاب کن. اگر بعد از پرتاب سکه و انتخاب یک گزینه، احساس سبُکی کردی، می‌توانی نتیجه بگیری انتخاب خوبی انجام داده‌ای و به سراغ همان گزینه برو. اما اگر احساس کردی پشیمان شده‌ای و با خودت گفتی که «این چه کاری بود کردم؟» و «چرا سرنوشتم را به یک سکه سپردم؟» احتمالاً بهتر است گزینهٔ دوم را انتخاب کنی.

با وجودی که نویسندگان Leading Brain کوشیده‌اند این پیشنهادشان را بر پایهٔ دانش عصب‌شناسی توضیح دهند،‌ اما قدرت استدلال‌شان آن‌قدر قوی نیست که بخواهیم این پیشنهاد را به عنوان یک «توصیهٔ علمی» بپذیریم. اما به هر حال، یک راه‌حل است و شاید گاهی به کار بیاید.

بحث استفاده از سکه برای تصمیم‌گیری به موارد بالا محدود نیست. دیگران هم در این باره بسیار گفته‌اند و نوشته‌اند. ست گادین هم در یکی از کتاب‌های خود مطلبی در این باره آورده که ما آن را در متمم نقل و بررسی کرده‌ایم:

دفاع از پرتاب سکه برای تصمیم گیری

#تقل قول #تصمیم گیری