ریچارد فاینمن در برابر آگهی درگذشتاش
۲۷ آذر, ۱۴۰۰ریچارد فاینمن را به دقت کلامی میشناختند. چنانکه میگویند روی تکتک جملههای نوشتهاش فکر میکرد و پس از بارها بازنویسی، در نهایت هم آنها به عنوان «نکاتی شتابزده» توصیف میکرد تا نشان دهد هنوز با استانداردی که مد نظر اوست فاصله دارند.
آخرین روزهایی که فایمن در بستر مرگ بود و همه – از جمله خودش – میدانستند که مدت زیادی زنده نمیماند، آگهی درگذشتاش را پیش او آوردند و از او پرسیدند آیا دوست دارد متن آگهی را بخواند؟ [و احتمالاً ویرایش کند؟]
شاید انتظار ما این باشد که فردی چنان حساس و دقیق، از چنین فرصتی به شدت استقبال کند. اما فاینمن با شوخطبعی همیشگیاش گفت: «فکر میکنم ایدهٔ خوبی نیست که آدم این متن را پیش از زمان خودش بخواند. چون حس سوپرایز و شگفتزدگیاش از بین میرود.» (+)
به عنوان یک تجربه ذهنی لحظهای خود را جای فاینمن بگذارید. آیا متن را میخواندید؟ یا ترجیح میدادید نخوانده باقی بماند و از محتویاتش خبر نداشته باشید؟
بسیاری از حرفهایی که ما را حتی برای لحظاتی به یاد پایان زندگیمان میاندازند، میتوانند به نوعی کیفیت لحظات زنده بودمان را بیشتر کنند. اگر شما هم با این گزاره موافق هستید، فرصت خوبی است تا به یکی از مطالب متمم که در قالب دعوت به گفتگو مطرح شده سر بزنید و بحثهای مطرح شده در آنجا را بخوانید:
امید به زندگی | آیا به مرگ فکر میکنید؟