زنگها برای که به صدا در میآیند؟
۶ آبان, ۱۴۰۱حتماً عبارت «زنگها برای که به صدا در میآیند؟» را شنیدهاید؛ داستانی از ارنست همینگوی.
منظور از زنگ، صدای ناقوس کلیسا است که مرگ یک نفر را اعلام میکند.
همینگوی این جمله را از یکی از کتابهای جان دان، شاعر قرن هفدهم اقتباس کرده است. کتابی با عنوان: «هیچ انسانی یک جزیرهٔ مجزا نیست.»
چند جمله از این کتاب را بخوانیم:
«هیچ انسانی یک جزیرهٔ مجزا نیست.
همه جزئی از یک پیکر واحد هستیم.
و به همین علت،
با مرگ هر انسانی بخشی از من ناپدید میشود و میمیرد.
بنابراین، هیچوقت پرسوجو نکن که ناقوس برای مرگ که به صدا درآمده،
ناقوس، همیشه مرگ تو را اعلام میکند.»
این حرف ظاهراً ساده که سعدی ما هم قرنها قبل شبیهاش را گفته، بنیان تفکر سیستمی است. چنان که ژوزف اوکانر، کتاب تفکر سیستمیاش را با همین جملههای جان دان آغاز میکند (+).
👁️ ۱,۸۸۲