تصمیم گیری
قانونی برای اجبار به استفاده «نکردن» از کلاه ایمنی
۶ اسفند, ۱۴۰۰    |  تصمیم گیریتعداد بسیار کمی از کشورهای جهان، استفاده از کلاه ایمنی را برای دوچرخهسواران اجباری کردهاند. در بیشتر کشورها، استفاده از کلاه ایمنی برای دوچرخه توصیه میشود. اما در صورت عدم استفاده، جریمه نخواهید شد.
اما به نظر میرسد استارتاپ PedalMe در انگلیس ایدهٔ متفاوتی دارد. این استارتاپ که میتوان آن را یک اوبر (يا اسنپ یا تپسی) برای دوچرخههای پدالی و الکتریکی نامید، استفاده از کلاه ایمنی را برای دوچرخهسواران خود (نه مسافر) ممنوع کرده است. چون باورشان بر این است که داشتن کلاه ایمنی میتواند رفتارهای پرریسک آنها را افزایش داده و جان راننده و مسافر را تهدید کند.
مسئله وقتی جدیتر میشود که در نظر بگیرید بخشی از کلاههای ایمنی موجود در بازار اروپا چینی هستند و با وجود ادعای ایمنی، از سطح ایمنی کافی برخوردار نیستند. در این حالت، راننده عملاً با تکیه با امنیتی که اساساً وجود ندارد، ریسکهای بیشتری را پذیرفته است (+).
البته این استارتاپ ادعا میکند که آموزشهای بسیار جامع و کاملی برای رانندگان خود برگزار میکند تا سبک رانندگی آنها کمخطرتر باشد.
اینکه استفاده از ابزارهای ایمنی سطح ریسکپذیری ما را افزایش میدهند، ایدهٔ تازهای نیست. اما نقدهای بسیاری هم بر آن وارد است و طرفداران و مخالفان فراوانی دارد.
ما در مجموعه درسهای تصمیم گیری متمم یک بار این موضوع را در قالب اثر پلتزمن بررسی کردهایم:
اشتباه در مسیر اشتباه
۲۸ بهمن, ۱۴۰۰    |  تصمیم گیری, توسعه فردی«موفقیت گاهی حاصل یک گام اشتباه در یک مسیر اشتباه است.»
این حرفی است که ال برنشتاین مطرح میکند؛ البته با زبانی دیگر و در قالب کلماتی متفاوت (+).
گاهی در کار و زندگی چنان مسیر و مقصد خود را اشتباه انتخاب میکنیم که تنها بخت ما برای موفقیت این است که بر اساس یک قضاوت و تحلیل اشتباه، گامی اشتباه در آن مسیر برداریم.
به عنوان مثال، خانهٔ نامناسبی را برای خرید انتخاب میکنیم. اما اشتباه ما در مذاکره باعث میشود جلسه به هم بخورد و گرفتار آن خانه نشویم.
یا تصمیم میگیریم در مصاحبهٔ شغلی شرکتی که مناسب ما نیست شرکت کنیم، اما تأخیر در رسیدن به جلسه باعث میشود که ما را کنار بگذارند و جلسهٔ مصاحبه برگزار نشود.
یا زیر فشار مشکلات عمیق زندگی خود به دنبال یک سمینار انگیزشی میگردیم تا کمی حالمان خوب شود، اما به علت یک قضاوت اشتباه دربارهٔ سخنران، در یک سمینار علمی و معتبر شرکت میکنیم و راهی دورتر و دشوارتر اما اثربخشتر پیش روی ما قرار میگیرد.
گام اشتباه در مسیر اشتباه گاهی میتواند به اتفاقهای خوب منجر شود، اما همیشه چنین نیست. و نگرانکننده این است که گاهی متوجه نمیشویم به دست آوردن نتیجهٔ مثبت یا دور ماندن از نتیجهٔ منفی، صرفاً ناشی از اشتباه ما بوده است.
به همین علت معمولاً در تصمیم گیری توصیه میکنند که مراقب باشید «نتیجههای خوب» را با «تصمیمهای خوب» اشتباه نگیرید. چنین اشتباهی میتواند اعتماد به نفس کاذب ایجاد کند و در بلندمدت به ما آسیب بزند.
تصمیم درست لزوماً به نتیجه درست منتهی نمیشود
قرار است تصمیم مهمی بگیرید؟ آیا سکه در جیبتان هست؟
۱۶ دی, ۱۴۰۰    |  تصمیم گیری, نقل قولرابطهٔ میان «سکه» و «تصمیم گیری» یک رابطهٔ قدیمی و تاریخی است. پرتاب سکه همواره روشی سنتی و شناختهشده برای انتخاب تصادفی میان دو گزینه بوده است.
احتمالاً این جملهٔ منسوب به آرنولد روثاشتاین – باجگیر معروف امریکایی – را شنیدهاید: «وقتی بین دو گزینه تردید داری، سکهای را پرتاب کن. قبل از اینکه سکه به زمین برسد، خودت میفهمی که دلت با کدام گزینه است.»
نویسندگان کتاب Leading Brain نیز همین ایده را با اندکی تغییر مطرح کردهاند. آنها میگویند:
اگر بین انتخاب دو گزینه تردید داشتی و نمیتوانستی هیچیک را بر دیگری ترجیح دهی، سکهای بیاور و آن را پرتاب کن. اگر بعد از پرتاب سکه و انتخاب یک گزینه، احساس سبُکی کردی، میتوانی نتیجه بگیری انتخاب خوبی انجام دادهای و به سراغ همان گزینه برو. اما اگر احساس کردی پشیمان شدهای و با خودت گفتی که «این چه کاری بود کردم؟» و «چرا سرنوشتم را به یک سکه سپردم؟» احتمالاً بهتر است گزینهٔ دوم را انتخاب کنی.
با وجودی که نویسندگان Leading Brain کوشیدهاند این پیشنهادشان را بر پایهٔ دانش عصبشناسی توضیح دهند، اما قدرت استدلالشان آنقدر قوی نیست که بخواهیم این پیشنهاد را به عنوان یک «توصیهٔ علمی» بپذیریم. اما به هر حال، یک راهحل است و شاید گاهی به کار بیاید.
بحث استفاده از سکه برای تصمیمگیری به موارد بالا محدود نیست. دیگران هم در این باره بسیار گفتهاند و نوشتهاند. ست گادین هم در یکی از کتابهای خود مطلبی در این باره آورده که ما آن را در متمم نقل و بررسی کردهایم:
دفاع از پرتاب سکه برای تصمیم گیری