تصمیم گیری
میمونها و آدمها | یکی از مزایای اینترنت و شبکه های اجتماعی
۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۱    |  تکنولوژی, نقل قول«متخصصان آمار و احتمال به ما میگفتند
اگر یک میلیون میمون را بنشانی
و یک میلیون ماشین تایپ و فرصت کافی به آنها بدهی،
حاصل کار تصادفی آنها ممکن است حتی چیزی در حد شکسپیر باشد.
به لطف اینترنت فهمیدیم که این ادعا درست نبوده است.»
روبرت ویلنسکی (Robert Wilensky) | منبع
حرف طنزآمیز ولینسکی را به شکلهای مختلفی میتوان تفسیر کرد. یکی از سادهترین تفسیرها این است که به خاطر داشته باشیم در قلمرو فکر و اندیشه و تحلیل، تعداد لزوماً نمیتواند برای خلق یک دستاورد ارزشمند کافی باشد. در کار خلاقانه و فکری، همچنان ممکن است فرد، کاری بزرگتر از گروه انجام دهد. ضمن این که خطاها و سوگیریهای متعدد ما در تفکر جمعی، گاهی باعث میشود که در تعداد زیاد در کنار هم، صرفاً اشتباهات بزرگتری انجام دهیم.
#تصمیم گیری #نقل قول #تکنولوژی
نقش «تابلوهای هشدار جادهای» در کشته شدن انسانها
۷ اردیبهشت, ۱۴۰۱    |  تصمیم گیری, توسعه فردی, روانشناسیحتماً شما هم تابلوهای هشدار را در جادهها دیدهاید. این تابلوها پیامهای متنوعی دارند: از تشویق به کاهش سرعت گرفته تا تذکر دربارهٔ خطرات سبقت.
محققان در ایالت تگزاس آمریکا مطالعهٔ جالبی انجام دادند (+). در این ایالت، تابلوهای دیجیتال بسیاری وجود دارد که پیام آنها به تناوب تغییر میکند.
بعضی از پیامها بسیار سادهاند: «در حالت مستی رانندگی نکنید.»
برخی دیگر، حاوی اعداد و ارقاماند: «آیا میدانید امسال ۱۷۸۵ نفر در جادههای تگزاس کشته شدهاند؟»
سوال محققان این بود که آیا نوع پیام (متن ساده در برابر آمار و ارقام) تأثیری بر تعداد سوانح دارد؟ برای یافتن پاسخ، آنها تعداد سوانحی را که پس از محل قرار گرفتن تابلو رخ میداد بررسی کردند. نتایج نشان میداد که پس از نمایش پیامهای عددی (یا دارای متن پیچیده) تعداد تصادفها در یک کیلومتر اول، بیش از ۲٪ افزایش پیدا میکرد. با در نظر گرفتن این که همواره تعدادی از تصادفها به مرگ منجر میشوند، میشود گفت «پیامی که دربارهٔ آمار کشتهشدگان جادهای اخطار میدهد» سرنشینان خودروها را به قتل میرساند!
به نظر میرسد قابلقبولترین توضیح برای این پدیده، افزایش فشار ذهنی یا Cognitive Load باشد. رانندهای که پیام را میبیند، نمیتواند به سرعت آن را فراموش کند و ذهن او درگیر محتوا و حواشی پیام میشود (این عدد چند بود؟ آیا این عدد در مقایسه با کل مرگ و میرها جدی است؟ و سوالهای مشابه). بنابراین بخشی از ظرفیت پردازش ذهنی راننده از دست میرود و به همین علت، احتمال تصادف افزایش پیدا میکند.
اگر صرفاً مشاهدهٔ یک تابلوی اخطار ساده، این چنین میتواند ظرفیت مغز ما را درگیر کند، با خود فکر کنید که استفاده از موبایل و سایر کارهایی که پشت فرمان انجام میدهیم، چه خطراتی برای ما ایجاد میکند.
فایل صوتی آموزشی مدیریت توجه در فروشگاه متمم، به موضوع توجه و تمرکز و نحوهٔ مدیریت آنها پرداخته و ضمن توضیح اهمیت این موضوع، تکنیکهایی را برای مدیریت بهتر توجه آموزش میدهد:
#تصمیم گیری #توسعه فردی #روانشناسی
تصمیمهای سرنوشتساز و لحظههای مهم زندگی
۴ اردیبهشت, ۱۴۰۱    |  تصمیم گیری, نقل قول«هیچکس، به وقت خود، لحظههای مهم زندگی را نمیشناسد.
بیشتر آدمها وقتی روزها و گاه سالها گذشت درمییابند که
کدام روزها در زندگیشان اهمیت درجه یک داشته و سرنوشتشان را رقم زده است.»
مسعود بهنود | کتاب کوزهٔ بشکسته
این حرف، که نویسندگان متعددی آن را به شکلهای مختلف گفتهاند، یکی از نکات کلیدی در تصمیمگیری است. ما معمولاً در زمان تصمیمگیری نمیتوانیم به درستی تشخیص دهیم که اهمیت یک تصمیم چقدر مهم است. این صرفاً زمان است که مشخص میکند هر تصمیم ما چقدر اهمیت داشته و سرنوشتساز بوده است. چه بسا تصمیمگیری در مورد رفتن یا نرفتن به یک سفر یا مهمانی، بیشتر از انتخاب رشتهٔ دانشگاهی، روی سرنوشت ما تأثیر بگذارد.
استفاده از گروه مشاوران فرضی برای تصمیمگیری بهتر
حل مسئله صرفاً در بلد بودن چند فرمول خلاصه نمیشود
۱۳ اسفند, ۱۴۰۰    |  تصمیم گیری, نقل قولشرکت جنرال موتورز از سال ۱۹۵۳ انتشار یک مجلهٔ مهندسی را آغاز کرد که تا سالها هم منتشر میشد (+). در مقدمهٔ اولین جلدِ آن مجله، توضیح جالبی آمده بود:
مهندسهای جوان، فکر میکنند برای حل مسائل مهندسی، کافی است متغیرها و اعداد را در فرمول مناسب قرار دهند؛ [ در این حالت، بیشترین توان خود را روی آموختن فرمولها متمرکز میکنند. ]
اما در دنیای واقعی میآموزند که مسئلهها غالباً به سادگی و به شکل شفاف قابل تعریف نیستند. به همین علت، هنر اصلی در تشخیص صورت مسئله و تعریف مسئله است، و نه در دانستن فرمولهای حل مسئله.
این تذکر قدیمی جنرال موتورز، هنوز هم بعد از حدود ۷۰ سال معنا دارد.
ما اگر واقعاً به نتیجه برسیم که مشکل کسبوکارمان قیمت گذاری است، حل مسئلهٔ قیمتگذاری دشوار نخواهد بود.
اگر مطمئن شویم که باشگاه مشتریان لازم داریم، طراحی و پیادهسازی باشگاه چندان سخت نیست.
اگر برایمان قطعی شود که باید برای برندسازی وقت بگذاریم، مدلهای قوی و مطمئن به اندازهٔ کافی در دسترس هستند.
اما مشکل اینجاست که مسئلهمان را به درستی تشخیص نمیدهیم و اگر هم تشخیص دهیم، معمولاً نمیتوانیم صورت مسئله را به شکل کامل تعریف کنیم.
قانونی برای اجبار به استفاده «نکردن» از کلاه ایمنی
۶ اسفند, ۱۴۰۰    |  تصمیم گیریتعداد بسیار کمی از کشورهای جهان، استفاده از کلاه ایمنی را برای دوچرخهسواران اجباری کردهاند. در بیشتر کشورها، استفاده از کلاه ایمنی برای دوچرخه توصیه میشود. اما در صورت عدم استفاده، جریمه نخواهید شد.
اما به نظر میرسد استارتاپ PedalMe در انگلیس ایدهٔ متفاوتی دارد. این استارتاپ که میتوان آن را یک اوبر (يا اسنپ یا تپسی) برای دوچرخههای پدالی و الکتریکی نامید، استفاده از کلاه ایمنی را برای دوچرخهسواران خود (نه مسافر) ممنوع کرده است. چون باورشان بر این است که داشتن کلاه ایمنی میتواند رفتارهای پرریسک آنها را افزایش داده و جان راننده و مسافر را تهدید کند.
مسئله وقتی جدیتر میشود که در نظر بگیرید بخشی از کلاههای ایمنی موجود در بازار اروپا چینی هستند و با وجود ادعای ایمنی، از سطح ایمنی کافی برخوردار نیستند. در این حالت، راننده عملاً با تکیه با امنیتی که اساساً وجود ندارد، ریسکهای بیشتری را پذیرفته است (+).
البته این استارتاپ ادعا میکند که آموزشهای بسیار جامع و کاملی برای رانندگان خود برگزار میکند تا سبک رانندگی آنها کمخطرتر باشد.
اینکه استفاده از ابزارهای ایمنی سطح ریسکپذیری ما را افزایش میدهند، ایدهٔ تازهای نیست. اما نقدهای بسیاری هم بر آن وارد است و طرفداران و مخالفان فراوانی دارد.
ما در مجموعه درسهای تصمیم گیری متمم یک بار این موضوع را در قالب اثر پلتزمن بررسی کردهایم:
اشتباه در مسیر اشتباه
۲۸ بهمن, ۱۴۰۰    |  تصمیم گیری, توسعه فردی«موفقیت گاهی حاصل یک گام اشتباه در یک مسیر اشتباه است.»
این حرفی است که ال برنشتاین مطرح میکند؛ البته با زبانی دیگر و در قالب کلماتی متفاوت (+).
گاهی در کار و زندگی چنان مسیر و مقصد خود را اشتباه انتخاب میکنیم که تنها بخت ما برای موفقیت این است که بر اساس یک قضاوت و تحلیل اشتباه، گامی اشتباه در آن مسیر برداریم.
به عنوان مثال، خانهٔ نامناسبی را برای خرید انتخاب میکنیم. اما اشتباه ما در مذاکره باعث میشود جلسه به هم بخورد و گرفتار آن خانه نشویم.
یا تصمیم میگیریم در مصاحبهٔ شغلی شرکتی که مناسب ما نیست شرکت کنیم، اما تأخیر در رسیدن به جلسه باعث میشود که ما را کنار بگذارند و جلسهٔ مصاحبه برگزار نشود.
یا زیر فشار مشکلات عمیق زندگی خود به دنبال یک سمینار انگیزشی میگردیم تا کمی حالمان خوب شود، اما به علت یک قضاوت اشتباه دربارهٔ سخنران، در یک سمینار علمی و معتبر شرکت میکنیم و راهی دورتر و دشوارتر اما اثربخشتر پیش روی ما قرار میگیرد.
گام اشتباه در مسیر اشتباه گاهی میتواند به اتفاقهای خوب منجر شود، اما همیشه چنین نیست. و نگرانکننده این است که گاهی متوجه نمیشویم به دست آوردن نتیجهٔ مثبت یا دور ماندن از نتیجهٔ منفی، صرفاً ناشی از اشتباه ما بوده است.
به همین علت معمولاً در تصمیم گیری توصیه میکنند که مراقب باشید «نتیجههای خوب» را با «تصمیمهای خوب» اشتباه نگیرید. چنین اشتباهی میتواند اعتماد به نفس کاذب ایجاد کند و در بلندمدت به ما آسیب بزند.
تصمیم درست لزوماً به نتیجه درست منتهی نمیشود
قرار است تصمیم مهمی بگیرید؟ آیا سکه در جیبتان هست؟
۱۶ دی, ۱۴۰۰    |  تصمیم گیری, نقل قولرابطهٔ میان «سکه» و «تصمیم گیری» یک رابطهٔ قدیمی و تاریخی است. پرتاب سکه همواره روشی سنتی و شناختهشده برای انتخاب تصادفی میان دو گزینه بوده است.
احتمالاً این جملهٔ منسوب به آرنولد روثاشتاین – باجگیر معروف امریکایی – را شنیدهاید: «وقتی بین دو گزینه تردید داری، سکهای را پرتاب کن. قبل از اینکه سکه به زمین برسد، خودت میفهمی که دلت با کدام گزینه است.»
نویسندگان کتاب Leading Brain نیز همین ایده را با اندکی تغییر مطرح کردهاند. آنها میگویند:
اگر بین انتخاب دو گزینه تردید داشتی و نمیتوانستی هیچیک را بر دیگری ترجیح دهی، سکهای بیاور و آن را پرتاب کن. اگر بعد از پرتاب سکه و انتخاب یک گزینه، احساس سبُکی کردی، میتوانی نتیجه بگیری انتخاب خوبی انجام دادهای و به سراغ همان گزینه برو. اما اگر احساس کردی پشیمان شدهای و با خودت گفتی که «این چه کاری بود کردم؟» و «چرا سرنوشتم را به یک سکه سپردم؟» احتمالاً بهتر است گزینهٔ دوم را انتخاب کنی.
با وجودی که نویسندگان Leading Brain کوشیدهاند این پیشنهادشان را بر پایهٔ دانش عصبشناسی توضیح دهند، اما قدرت استدلالشان آنقدر قوی نیست که بخواهیم این پیشنهاد را به عنوان یک «توصیهٔ علمی» بپذیریم. اما به هر حال، یک راهحل است و شاید گاهی به کار بیاید.
بحث استفاده از سکه برای تصمیمگیری به موارد بالا محدود نیست. دیگران هم در این باره بسیار گفتهاند و نوشتهاند. ست گادین هم در یکی از کتابهای خود مطلبی در این باره آورده که ما آن را در متمم نقل و بررسی کردهایم:
دفاع از پرتاب سکه برای تصمیم گیری