از پیچیدگی نترسید، اما از ساده‌سازی بی‌حدوحساب بترسید!

الیف شافاک، نویسنده‌ای که دنیا او را بیش از هر چیز با کتاب ملت عشق می‌شناسد، در کتاب دیگرش با عنوان فرزانگی در عصر تفرقه می‌گوید (+):

از «پیچیدگی» نترسید.

از کسانی بترسید که وجود میان‌بری راحت برای رسیدن به «سادگی» را وعده می‌دهند.

حرف شافاک، اگر صرفاً به چند جمله‌ای که پیش از آن نوشته نگاه کنیم، قابل درک و توصیه‌ای بسیار ارزشمند است. او اشاره کرده که نباید از تعدد روایت‌ها و شنیدن روایت دیگران [و پیچیدگی‌ها و تعارض‌های ناگزیر در مواجهه با روایت‌های متعدد] ترسید.

اما در عین حال، اگر چند جمله‌ای را که شافاک دقیقاً بعد از این جمله نوشته بخوانید، ممکن است به نتیجه برسید که خود شافاک، مصداق یکی از «ساده‌ساز‌های وعده‌دهنده‌»‌ای است که بهتر است – بر اساس توصیهٔ خودش – از او بهراسید؛ وعدهٔ رسیدن به جهانی که نه‌تنها به سادگی، بلکه حتی به سختی هم قابل‌دستیابی نیست:

ما همهٔ‌ ابزارهای لازم برای بازآفرینی جوامع، اصلاح شیوهٔ اندیشیدن، رفع نابرابری‌ها و پایان بخشیدن به تبعیض‌ها را در اختیار داریم.

#نقل قول   #تفکر نقاد

آیا برندگان جایزه نوبل بعد از دریافت جایزه افت می‌کنند؟

اخیراً مقاله‌ای در Science منتشر شد که در آن گفته شده بود «برندگان جایزهٔ نوبل بعد از دریافت جایزهٔ نوبل افت می‌کنند.» معیار افت هم، نوآوری‌های تازه، تعداد ارجاعات و تعداد مقالات عنوان شده بود (+).

نتیجهٔ این مقاله به علت عنوان جذاب آن در بسیاری از نشریات فارسی هم عیناً ترجمه و منتشر شد (+/+/+/+/+). البته پژوهشگران اصلی برای سلب مسئولیت، تأکید کرده بودند که این پژوهش به معنای رابطهٔ علّی نیست. اما چنین جمله‌هایی برای مخاطب رسانه‌های عمومی سنگین است و معمولاً در ترجمه حذف می‌شود (حتی اگر هم حذف نشود، معمولاً درک نمی‌شود).

برندگان جایزه نوبل

حتی قبل از بررسی متودولوژیک چنین مقالاتی، نکتهٔ مهمی وجود دارد که نباید از نظر دور بماند. نکته‌ای که اتفاقاً یکی از برندگان جایزه نوبل یعنی دنیل کانمن آن را در کتاب تفکر سریع و آهسته بیان کرده و بعداً جان ملودینو با شرح و بسط بیشتر و زبان ساده‌تر و جذاب‌تر در کتاب بازی بخت تکرار کرده است.

وقتی فردی عملکرد بسیار بالایی از خود نشان می‌دهد، پس از آن از نظر آماری، احتمال این‌که عملکرد کمتری نشان دهد بیشتر است. وقتی شما بهترین رکورد پیاده‌روی روزانهٔ عمرتان را ثبت می‌کنید، احتمال این‌که در هفتهٔ آینده متوسط پیاده‌روی‌تان کمتر از رکوردتان باشد، بیشتر از آن است که دوباره رکورد خود را بشکنید.

طبیعی است برندگان جایزه نوبل زحمت بسیار زیادی کشیده‌اند تا به این جایزه رسیده‌اند و معمولاً مقالات بسیار پرارجاعی داشته‌اند که یکی از معیارهای تأثیرگذاری‌شان محسوب شده است. این که از نظر آماری پس از نوبل نتوانند همان سطح را حفظ کنند، یک واقعیت واضح آماری است.

در این زمینه دو درس در متمم وجود دارد که مرورشان می‌تواند مفید باشد:

کتاب بازی بخت

از مطالعات آماری لزوماً نمی‌توان نظریه علمی استخراج کرد

نشر این نوع خبرها یک نکتهٔ دیگر را هم یادآوری می‌کند: درست است که نشریات عمومی از مطالب علمی برای افزایش جذابیت مطالب و تنوع بخشیدن به محتوای خود استفاده می‌کنند، اما نباید فراموش کرد که نهایتاً هدف نهایی بحث‌های علمی چنین نشریاتی هم‌چنان تفریح و سرگرمی – بدون اعتبارسنجی نتایج و ارزیابی متودولوژی – است. بنابراین یکی از مهم‌ترین اقدام‌های علمی که یک فرد علاقمند به علم می‌تواند در رسانه‌های عمومی انجام دهد این است که مطالب علمی نشریات عمومی را نخواند.

#تفکر نقاد

خواندن اخبار کافی نیست

جمله‌ای به توماس جفرسون، سومین رئیس‌جمهور آمریکا، منسوب است که می‌گوید (+):

«کسی که هیچ چیز نمی‌خواند،
فرهیخته‌تر از کسی است که فقط روزنامه می‌خواند.»

این روزها، روزنامه‌ها مثل گذشته رونق ندارند. اما می‌دانیم که مقصود این جمله از روزنامه، خبر و محتوای خبری است. بعید است بتوان چنین گزاره‌ای را  اثبات کرد. اما تلنگر خوبی است که اگر اخبار را دنبال می‌کنیم، زمانی را هم برای مطالعه کنار بگذاریم. رسانه‌های خبری، چه از منظر نیت و چه توان تخصصی، غالباً شایستگی آن را ندارند که یگانه منبع تغذیهٔ ذهن ما باشند.

اگر فرصت داشتید، می‌توانید درس اخبار جعلی را هم در متمم بخوانید:

فیک نیوز چیست؟ اخبار جعلی چگونه فراگیر شد؟

#نقل قول   #تفکر نقاد   #رسانه

نقد کتاب | با این کتاب مخالفم (البته هنوز نخوندمش، اما اهمیتی نداره)

شبکه های اجتماعی فرصتی شگفت‌انگیز فراهم کرده‌اند تا دربارهٔ هر موضوعی که می‌دانیم – یا حتی نمی‌دانیم – اظهارنظر کنیم.

تام گاولد (Tom Gauld) در نشریهٔ گاردین این موضوع را به زیبایی به تصویر کشیده است:نقد کتاب

منبع؛ Gaurdian

#کتابخوانی #تفکر نقاد

هدف یک سیستم چیست؟

استافورد بیر، از صاحب‌نظران در نظریهٔ عمومی سیستم‌ها، جملهٔ معروفی دارد که تقریباً همهٔ علاقه‌مندان به تفکر سیستمی آن را شنیده‌اند (+):

«هدف یک سیستم، همان کاری است که دارد انجام می‌دهد.»

او این جمله را آن‌قدر به کار برده که مخفف آن هم کاملاً جا افتاده است: پوسی‌وید (POSIWID).

Purpose of a system is what it does.

بحث دربارهٔ این جمله، می‌تواند بسیار طولانی باشد. حتی دربارهٔ این که Purpose را چه باید ترجمه کرد، می‌شود ساعت‌ها صحبت کرد (چون هدف، ترجمهٔ Goal است و Purpose یک لایه عمیق‌تر است؛ چیزی شبیه علت وجودی). اما اتفاقاً اصل پیام جمله، بسیار ساده است (+/+/+):

در تحلیل و ارزیابی سیستم‌ها، وارد بازیِ تفاوت «هدف» و «نیت» نشوید. چیزی به نام نیت، در نظریهٔ‌ سیستم‌ها بی‌معناست. درخت سیب نمی‌تواند بگوید: من نیتم این بود که پرتقال بدهم، اما فعلاً مشغول سیب دادن هستم!

از نظر استافورد بیر، این را به همهٔ سیستم‌ها می‌توان تعمیم داد. مثلاً اگر از بانک مرکزی پرسیدید که هدف و علت وجودی شما چیست. جواب واقعی این است که: «ما در تلاشیم سالانه X% ارزش پول ملی کاهش پیدا کند.»

البته ممکن است یک فرد تصمیم‌گیر در سیستم بانکی به شما بگوید: «همهٔ اتفاقی که برای پول ملی می‌افتد، در اختیار بانک نیست و سازمان‌های دیگر هم دخیل‌اند.» چنین حرفی کاملاً درست است. او می‌تواند توضیحش را به این شکل دقیق‌تر کند: «ما به همراه مجموعه‌ای از سازمان‌ها در تلاشیم ارزش پول ملی سالانه X% کاهش پیدا کند.»

به شکل مشابه، اگر یک هولدینگ، شرکتی را خرید و سال‌ها وقت گذاشت و تلاش کرد و در نهایت آن را به ورشکستگی رساند، وقتی از مدیران هولدینگ پرسیدند در این سال‌ها مشغول چه کاری بودید؟ پاسخ دقیق این است که بگویند: با تمام قوا مشغول ورشکسته کردن این شرکت بودیم.

استافورد بیر با تکرار دائمی جملهٔ پو‌سی‌وید، می‌کوشید به تحلیل‌گران سیستم یادآوری کند که سیستم، چیزی فراتر از افراد و اجزای آن است. اجزای سیستم می‌توانند هر ادعایی دربارهٔ عملکرد و کارکرد و نیت طراحی سیستم داشته باشند. اما واقعیت سیستم، همان کاری است که انجام می‌دهد.

با مطالعهٔ مجموعه درس‌های تفکر سیستمی در متمم، درک بهتری از سیستم‌ها و نحوهٔ تحلیل آن‌ها پیدا می‌کنید:

نقشه راه یادگیری تفکر سیستمی

سیستم چیست؟

#تفکر سیستمی    #تفکر نقاد   #نقل قول

دربارهٔ نظام آموزشی | درس‌های مدرسه را زود فراموش می‌کنیم

راسل اکاف از منتقدان سبک رایج آموزش است و معتقد است که روش‌های آموزشی بیشتر بر پایهٔ «یاد دادن (تحمیل آموخته‌ها)» طراحی شده‌اند تا «یادگیری (جستجو و کشف).» او جایی می‌گوید (+):

«بیشتر چیزهایی را که در مدرسه می‌آموزیم، به سرعت فراموش می‌کنیم.

البته که این از بخت خوب ماست. چون اغلب آن‌چه می‌آموزند، یا غلط است، یا تاریخ مصرف کوتاهی دارد.»

راسل اکاف | تفکر سیستمی

منتقدان نظام‌های آموزشی معاصر کم نیستند و راسل اکاف صرفاً یکی از آن‌هاست. از دیگر منتقدان می‌توان به کن رابینسون اشاره کرد که ما کتاب «المنت» او را در متمم معرفی و مرور کرده‌ایم:

کتاب المنت (يافتن جوهر درون)

#تفکر نقاد   #توسعه فردی   #نقل قول   #راسل اکاف

غلط انجام دادن کار درست | درست انجام دادن کار غلط

راسل اکاف از بنیان‌گذاران و مروّجان تفکر سیستمی چنین می‌گوید:

«هر چقدر بکوشید کاری را که از اساس غلط است بهتر انجام دهید، همه چیز بدتر می‌شود.

بسیار بهتر است که کار درست را اشتباه انجام دهید،

تا این که برای بهتر انجام دادن کاری تلاش کنید که از اساس غلط است.

کسی که کار درستی را غلط انجام می‌دهد، ولی در پی اصلاح و تصحیح است، مدام بهتر خواهد شد.»

راسل اکاف

برای آشنایی بیشتر با تفکر سیستمی می‌توانید درس تفکر سیستمی به زبان ساده را بخوانید:

تفکر سیستمی به زبان ساده

#نقل قول   #تفکر سیستمی

نصف دانشمندان کل تاریخ

جیمز پاتر در فصل اول کتاب سواد رسانه ای خود می‌گوید:

«نصف کل دانشمندانی که در تمام تاریخ بشر وجود داشته‌اند، اکنون زنده‌اند.»

طبیعی است که چنین ادعایی را نمی‌توان با بررسی آماری سنجید و ارزیابی کرد. اما در هر حال، این عدد دور از واقعیت هم به نظر نمی‌رسد. هم جمعیت جهان بسیار کمتر بوده و هم هیچ‌وقت پژوهشگر و دانشمند به عنوان یک حرفه در حد امروز رواج نداشته است.

او نتیجه می‌‌گیرد که «امروز حجم اطلاعاتی که تولید و عرضه می‌شود، بسیار زیاد و فراتر از قدرت پردازش ماست.». بنابراین حتی به فرض این که بتوانیم تشخیص دهیم که درست و نادرست چیست، هم‌چنان باید بتوانیم از بین مطالب درست، مفیدها را انتخاب کنیم و بقیه را کنار بگذاریم.

معرفی کتاب سواد رسانه ای

#نقل قول   #تفکر نقاد

 

چیزی به نام عوارض جانبی وجود ندارد

جان استرمن، از نظریه‌پردازان مطرح دینامیک سیستم‌ها، جملهٔ مهم و آموزنده‌ای دارد:

چیزی به نام عوارض جانبی وجود ندارد هر چه هست عوارض است

او معتقد است که ما با اصطلاح «عوارض جانبی» خودمان را گمراه می‌کنیم و ذهن‌مان منحرف می‌شود. گویی که هر تصمیم و رفتاری یک نتیجهٔ اصلی دارد و تعدادی نتیجهٔ فرعی. استرمن می‌گوید آیا قبول می‌کنید که پزشک بگوید «من مسیر درمانی بسیار خوبی را انتخاب کردم. اما بیمارتان هم‌زمان به خاطر عوارض جانبی روش من فوت کرد؟»

به باور استرمن، اگر مدیران و تصمیم‌گیران بپذیرند که تک‌تک تصمیم‌هایشان «مجموعه‌ای از عوارض» دارد، وارد این بازی فکر نمی‌شوند که نتایج مثبت تصمیم‌هایشان را «دستاورد» بنامند و از نتایج منفی تصمیم‌هایشان با برچسب «عوارض جانبی» چشم‌پوشی کنند. به ویژه این که اصطلاح عوارض جانبی به گونه‌ای است که انگار تلویحاً می‌گوییم باید آن را پذیرفت و چاره‌ای نیست.

آن‌چه خواندید، بخشی از یکی از درس‌های تفکر سیستمی در متمم است:

وقتی سیستم در برابر سیاست‌گذار مقاومت می‌کند

#نقل قول   #تفکر سیستمی   #تفکر نقاد

عالی می‌شود اگر سوال اشتباه بپرسید (اما برای چه کسی؟)

تامس پینچان (Thomas Pynchon) در کتاب رنگین‌کمان جاذبه جملهٔ جالبی دارد:

«اگر آن‌ها بتوانند کاری کنند که سوال اشتباهی بپرسید،

دیگر لازم نیست نگران باشند که چه پاسخی برای آن پیدا می‌کنید.»

این نویسندهٔ پست‌مدرن، جملهٔ بالا را در فضایی کاملاً متفاوت و در توصیف نوع نگاه افراد بدگمان به کار می‌برد، اما خود جمله، مستقل از بستر آن هم می‌تواند الهام‌بخش باشد: این که بکوشیم صورت مسئله را درست تعریف کنیم.

این نکته در سیاست، اقتصاد، کسب‌وکار، مشاوره مدیریت، کوچینگ و بسیاری دیگری از جنبه‌های زندگی اهمیت پیدا می‌کند.

به همین علت است که ما در سلسله درس‌های حل مسئله در متمم، یکی از درس‌ها را صرفاً به موضوع «تعریف مسئله و تشخیص مسئله» اختصاص داده‌ایم:

تعریف مسئله

#تصمیم گیری   #نقل قول   #تفکر نقاد   #حل مسئله