حل مسئله صرفاً در بلد بودن چند فرمول خلاصه نمی‌شود

شرکت جنرال موتورز از سال ۱۹۵۳ انتشار یک مجلهٔ مهندسی را آغاز کرد که تا سال‌ها هم منتشر می‌شد (+). در مقدمهٔ اولین جلدِ آن مجله، توضیح جالبی آمده بود:

مهندس‌های جوان، فکر می‌کنند برای حل مسائل مهندسی، کافی است متغیرها و اعداد را در فرمول مناسب قرار دهند؛ [ در این حالت، بیشترین توان خود را روی آموختن فرمول‌ها متمرکز می‌کنند. ]

اما در دنیای واقعی می‌آموزند که مسئله‌ها غالباً به سادگی و به شکل شفاف قابل تعریف نیستند. به همین علت، هنر اصلی در تشخیص صورت مسئله و تعریف مسئله است، و نه در دانستن فرمول‌های حل مسئله.

این تذکر قدیمی جنرال موتورز، هنوز هم بعد از حدود ۷۰ سال معنا دارد.

ما اگر واقعاً به نتیجه برسیم که مشکل کسب‌و‌کارمان قیمت گذاری است، حل مسئلهٔ قیمت‌گذاری دشوار نخواهد بود.

اگر مطمئن شویم که باشگاه مشتریان لازم داریم، طراحی و پیاده‌سازی باشگاه چندان سخت نیست.

اگر برایمان قطعی شود که باید برای برندسازی وقت بگذاریم، مدل‌های قوی و مطمئن به اندازهٔ کافی در دسترس هستند.

اما مشکل این‌جاست که مسئله‌مان را به درستی تشخیص نمی‌دهیم و اگر هم تشخیص دهیم، معمولاً نمی‌توانیم صورت مسئله را به شکل کامل تعریف کنیم.

 

حل مسئله | تعریف مسئله

#نقل قول #تصمیم گیری

فایدهٔ دغل‌کاری در ترجمه!

حنین‌ابن اسحاق عبادی، مترجم معروف عرب در قرن سوم هجری، خدمت عظیمی در انتقال علم و فلسفهٔ یونانی به جهان عرب کرده است.

اما نوشته‌اند که همین بزرگوار کلمات را درشت و با فاصله می‌نوشته است تا صفحات بیشتری را پر کند. علاوه بر این، گفته‌اند از کاغذهای ضخیم استفاده می‌کرده است تا وزن ترجمه و در نتیجه حق‌الزحمه را افزایش دهد.

به گفتهٔ ابن ابی اصیبغه همین کاغذ ضخیم، که حنین آن را به قصد دیگری انتخاب کرده بود، سبب از بین نرفتن و باقی ماندن نوشته‌های او شد.

کتاب از گوشه و کنار ترجمه – علی صلح جو

از علی صلح‌جو کتاب نکته‌های ویرایش هم در مجموعه درس‌های چالش نوشتن  متمم معرفی شده است.

#نقل قول

پیکاسو و تکنیک استتار کامیون‌های نظامی

«خیلی خوب یادم هست. اوایل جنگ بود و داشتیم با پیکاسو در بلوار راسپل راه می‌رفتیم.

یک کامیون نظامی استتار شده از آن‌جا عبور کرد.

شب بود. شنیده بودیم که کامیون‌ها را [با رنگ‌های هندسی نامنظم] استتار می‌کنند،

اما نمونه‌اش را ندیده بودیم.

پیکاسو با هیجان نگاه کرد. سپس فریاد زد: بله! کاریه که ما جا انداختیم. ببین! کوبیسم رو ببین!»

استتار نظامی

گرترود اشتاین | نقل شده در کتاب تاریخچه استتار در جنگ

توضیح: عکس تزئینی است (این کامیونی نیست که پیکاسو دید).

استتار نظامی از جمله ایده‌هایی است که انسان از طبیعت آموخته است. در یکی از زنگ تفریح‌های متمم، نمونه‌هایی از استتار حیوانات در طبیعت را مرور کرده‌ایم:

تصاویر استتار حیوانات در طبیعت

#تاریخ #نقل قول

نبرد بد است؛ حتی اگر پیروز شوی

«بدترین اتفاق در یک نبرد این است که شکست بخورید.

دومین اتفاق بد این است که پیروز شوید.»

این جمله‌ها را اولین دوک ولینگتون گفته است؛ آرتور ولزلی (+). کسی که مدتی نخست‌وزیر بریتانیا بود.

او در ادامه توضیح می‌دهد که «حتی اگر پیروز شوی، به هر حال عده‌ای از دوستانت را در جنگ از دست داده‌ای و زخمی‌های بسیاری هم پشت سرت قرار گرفته‌اند.»

اما می‌توانید ادامهٔ حرف‌های ولزلی را نادیده بگیرید. همان جملهٔ اول را بخوانید و ذهن‌تان را رها بگذارید تا آن جمله‌ها را با منطق و استدلال‌های دیگری کامل کند.

گاهی زمین زودتر از انسان‌ها زخم نبرد را از چهره‌اش پاک می‌کند. انسان‌ها اما باید هم‌چنان دردها و رنج‌های جنگ را با خود حمل کنند:

تصاویر زمین؛ بعد از جنگ جهانی اول

#تاریخ #نقل قول #سیاست

اهمیت سکوت را فراموش نکنیم

آرتور اشنابل پیانیست مطرح اتریشی جملهٔ جالبی دارد:

«من در نواختن نت‌ها بهتر از پیانیست‌های دیگر نیستم. سکوت و وقفهٔ بین نت‌ها، هنر من در آن‌جاست.»

این جمله را به هزار شکل می‌توان تعمیم داد. مثلاً یک نظامی می‌تواند بگوید: هنر اصلی من پیروزی در میدان جنگ نیست. بلکه در حفظ صلح و پیشگیری از وقوع جنگ است. یک نویسنده می‌تواند بگوید: هنر من آن‌ چیزهایی نیست که گفته‌ام، بلکه همهٔ آن چیزهایی است که از گفتن‌شان صرف‌نظر کرده‌ام.

سیاستمدار می‌تواند بگوید: من نه به کارهایی که کردم، بلکه به کارهایی که نکردم افتخار می‌کنم.

و مذاکره‌کننده می‌تواند بگوید: هنر من، در حرف زدن نیست. بلکه اوج هنرم در جاهایی است که سکوت می‌کنم.

اگر دوست داشته باشید، فرصت خوبی است که درس سکوت در مذاکره را در متمم بخوانید:

سکوت در مذاکره

#نقل قول #مذاکره

یک اختلاف‌نظر دردسرساز در روابط عاطفی

جرج الیوت در کتاب دنیل دروندا (Daniel Deronda) جملهٔ جالبی دارد:

«وجود اختلاف‌سلیقه در جوک‌ها می‌تواند منشأ تنش جدی در روابط عاطفی باشد.»

واضح است که پیام این جمله را می‌توان به چیزی فراتر از «جوک و لطیفه» تعبیر کرد: وجود نداشتن لذت‌های مشترک، نه فقط در جوک و طنز و لطیفه، بلکه در جنبه‌های مختلف لذت بردن از زندگی (از دوست و تفریح تا سبک زندگی) می‌تواند یکی از ریشه‌های شکل‌گیری تنش در رابطه عاطفی باشد.

ضمن این‌که این را هم می‌دانیم که تأکید بر اهمیت وجود اشتراک به این معنا نیست که لزوماً «همهٔ» انتخاب ترجیحات انسان‌ها مثل هم باشد.

با همهٔ این اما و اگرها به نظر می‌رسد هنگام شکل‌گیری یک رابطه عاطفی پرسیدن این سوال مناسب باشد که: «بین سبک زندگی ما چه شباهت‌هایی وجود دارد؟ چه موضوعات،‌ رفتارها و تجربه‌هایی وجود دارند که می‌توانند برای ما لذت مشترک بسازند؟»

رابطه عاطفی

اگر معنای وسیع اصطلاح «سبک زندگی» را نمی‌دانید یا به خاطر ندارید، پیشنهاد می‌کنیم درس سبک زندگی در متمم را مرور کنید:

تعریف سبک زندگی

مرور درس‌های زیر هم ممکن است برایتان مفید باشد:

پارادوکس عاطفی | حسم به تو ترکیبی از حس‌های خوب و بد است

دلزدگی در رابطه عاطفی

#نقل قول

ویژگی‌های یک نویسندهٔ حرفه‌ای

«ویژگی‌های یک نویسندهٔ درجه یک را نمی‌توان توصیف کرد؛

آن‌ها را صرفاً‌ می‌توان تجربه کرد.

اتفاقاً همین ویژگی‌های تعریف‌ناپذیر هستند که از یک فرد، نویسنده‌ای درجه یک می‌سازند.»

ویلا کتر | Willa Cather

چالش نوشتن

#نقل قول #توسعه فردی #نوشتن

هیچ‌کس کار بی‌معنی انجام نمی‌دهد

هیچ‌کس با تمام وجود درگیر یک کار بی‌معنی نمی‌شود.
پس اگر معتقدید کسی را دیده‌اید که
کاری بی‌معنی انجام می‌دهد،
دوباره فکر کنید
و بکوشید درک کنید آن کار برای او چه معنایی دارد.

«هنری جنکینز»

مدل ذهنی | شخصیت شناسی

شاید به ظاهر ارتباط کاملاً مستقیم و نزدیکی وجود نداشته باشد، اما اگر جملهٔ جنکینز ذهن‌تان را درگیر می‌کند، فرصت خوبی است تا چند جمله از کتاب فلسفه ملال را هم در پاراگراف فارسی متمم بخوانید:

فلسفه ملال

#نقل قول

ما تقریباً چیزی از این دنیا نمی‌بینیم

«سیستم ادراکی انسان به شکلی رشد و تکامل یافته است که صرفاً‌ می‌تواند اشیاء با سایز متوسط را درک کند و بفهمد؛ یعنی چیزهایی که ابعادشان در محدودهٔ اتم تا سیاره‌ها قرار می‌گیرد.»

این جمله بخشی از یکی از مقالات ملتزوف و مور است که در سال ۲۰۰۰ برای کتابی که به توانایی‌های ذهنی کودکان می‌پردازد نوشته شده است (+).

اگر عبارت «اشیاء با سایز متوسط» را حذف کنیم، یا آن عبارت را نگه داریم و توضیح پایان جمله را حذف کنیم، دیگر جمله تکان‌دهنده نخواهد بود. اما وقتی ملتزوف از عبارت «اشیاء با سایز متوسط» استفاده می‌کند و در ادامه توضیح می‌دهد که منظورش چیزهایی در محدودهٔ اتم تا سیارات است، تازه می‌فهمیم که با تذکر تکان‌دهنده‌ای روبه‌رو شده‌ایم.

بله. دنیا در مقیاس زیر-اتمی و فرا-سیاره‌ای هم وجود دارد و آن‌چه ما می‌بینیم، بخش کوچکی از آن است. بگذریم از این‌که بسیاری از ما در درک همین محدوده هم ضعیف هستیم و جهان‌مان به فضایی بسیار کوچک‌تر – از مورچه تا ماهواره – محدود می‌شود.

همین محدودیت ادراک (Limitation in Perception) را در قلمرو زمان و در زنجیرهٔ علیت هم داریم. مثلاً در قلمرو اقتصادی تصمیمی می‌گیریم و اثرات اجتماعی یا امنیتی آن را نمی‌بینیم. یا در قلمرو فرهنگ تصمیم می‌گیریم و اثرات آن را بر حوزهٔ اشتغال فراموش می‌کنیم.

تفکر سیستمی دانشی است که قرار است به ما کمک کند بخشی از این محدودیت ادراکی را کاهش دهیم.

تفکر سیستمی

برای کسی که فرصت و حوصلهٔ مطالعهٔ کامل درس‌های تفکر سیستمی را ندارد، مطالعهٔ درس اثر مار کبرا به تنهایی می‌تواند اقدامی ارزشمند باشد.

اما پیش از این‌که به سراغ آن درس‌ها بروید، یک بار دیگر جملهٔ ملتزوف و مور را با هم بخوانیم:

تفکر سیستمی

#نقل قول #تفکر سیستمی

همدلی در انسان‌ها | حرفت را گوش می‌دهند که…

«خوب می‌دانم که بسیاری از انسان‌ها،

اجازه می‌دهند حرف بزنی و حرف‌هایت را می‌شنوند،

و نمایشی از شفقت و همدلی اجرا می‌کنند،

و در عین حال منتظرند از پیش‌شان بروی تا پشت سرت به تو بخندند.»

این‌ چند جمله بخشی از نمایشنامهٔ کمدی «کلیزیا / Clizia» نوشتهٔ نیکولو ماکیاولی است. متفکری که برخی او را «بدبین به ذات انسان» و برخی دیگر «توصیف‌کنندهٔ واقع‌بین طبیعت انسان» می‌دانند.

مستقل از این‌که کدام توصیف را در مورد ماکیاولی درست بدانیم، جملهٔ او می‌تواند تلنگر برایمان خوبی باشد. وقتی فردی به ما اعتماد می‌کند و پیش ما از حال و احوال و نگرانی‌ها و دغدغه‌هایش می‌گوید، می‌توانیم مراقب باشیم که از این اعتماد پشیمان نشود.

در طول زندگی، بارها و بارها این فرصت برایمان پیش می‌آید که حرف و ادعای ماکیاولی را – حداقل به شکل فردی – نقض کنیم. این فرصت را از دست ندهیم.

همدلی چیست و با همدردی چه تفاوتی دارد؟

#نقل قول

خانه ماکیاولی

در عکس بالا تصویر خانهٔ ماکیاولی را می‌بینید (منبع).