شبکه اجتماعی حقیقت | هیچ‌کس آن‌جا فعال نیست؛ حتی ترامپ!

ترامپ از مدت‌ها قبل، وعده داده بود که شبکهٔ اجتماعی خودش را راه‌اندازی می‌کند. او که معتقد بود در شرایطی که طالبان در توییتر حضور دارند، نباید او از توییتر اخراج شود، اکنون به این امید است که ۹۰ میلیون فالوئر توییتر خود را در جایی دیگر، یعنی شبکه اجتماعی حقیقت (Truth) گرد هم آورد.

شبکه اجتماعی حقیقت که در هفتهٔ سوم ماه فوریهٔ ۲۰۲۲ کار خود را آغاز کرد، در دو هفتهٔ اول صرفاً برای کاربران اپل در آمریکا عرضه شد. هر چند باگ‌های فراوان باعث شد که بخش بزرگی از همین گروه هدف هم نتوانند از شبکه اجتماعی Truth استفاده کنند (+/+/+).

ظاهراً ترامپ – مانند سخنران‌هایی که تا مخاطب جمع نشود صحبت را آغاز نمی‌کنند – منتظر مانده تا فالوئرهای او زیاد شوند. او فقط یک بار پیامی نوشته و گفته «منتظر رئیس‌جمهور محبوب‌تان باشید.» اما پس از آن هیچ فعالیتی نداشته است.

برخی تحلیل‌گران معتقدند که همین رفتار، یکی از علت‌های رونق نگرفتن شبکه اجتماعی حقیقت است. شبکه‌ای که مشهورترین کاربر آن یعنی ترامپ، فعلاً فقط حدود ۱۴۰ هزار فالوئر دارد.

قطعاً تعداد کم کاربران Truth به عوامل متعددی بستگی دارد. اما باز هم نباید این درس را فراموش کنیم که اگر خودمان، کاربر فعال پلتفرم یا رسانهٔ خودمان نباشیم، نباید انتظار داشته باشیم دیگران رغبت جدی به آن نشان دهند. خصوصاً این‌که بسترهای جایگزینی هم وجود دارند و ما صرفاً با یک کپی ناقص روبه‌رو هستیم.

پلتفرمی شبیه توییتر

تقریباً تمام Truth از روی توییتر کپی شده است. تفاوت‌ها بسیار جزئی است. مثلاً‌ کاربران به جای Retweet کردن حرف‌های یکدیگر، آن‌ها را Retruth می‌کنند.

ظاهراً لوگوی اپلیکیشن هم شبیه لوگوی شرکتی انگلیسی از آب درآمده است؛ شرکتی به نام Trailar که پنل‌های خورشیدی را روی کامیون‌ها نصب می‌کند. در سمت راست تصویر زیر، لوگوی شبکه اجتماعی حقیقت و در سمت چپ، لوگوی شرکت Trailar را مشاهده می‌کنید.

 

شبکه اجتماعی حقیقت

گفته می‌شود آن شرکت قصد دارد به زودی از اپلیکیشن حقیقت شکایت کند.

شبکه های اجتماعی

#تکنولوژی #شبکه های اجتماعی

 

تکسترورت |‌ آيا به واژهٔ Textrovert نیاز داریم؟

همهٔ ما کسانی را می‌شناسیم که درونگرا (Introvert) یا برونگرا (Extrovert) هستند. اما با ظهور تکنولوژی‌های جدید ارتباطی و نرم‌افزارهای پیام‌رسان، دستهٔ سومی هم پیدا شده‌اند که به راحتی نمی‌توان آن‌ها را در یکی از دو گروه درونگرا و برونگرا گنجاند.

این دستهٔ سوم کسانی هستند که وقتی از طریق پیام و پیامک با آن‌ها حرف می‌زنید، به سادگی حرف می‌زنند و رابطه می‌سازند. به همین علت کاملاً اجتماعی و برونگرا به نظر می‌رسند. اما وقتی از نزدیک با آن‌ها رو به رو می‌شوید، می‌بینید معذب و خجالتی هستند و تعامل فیزیکی چندان به آن‌ها انرژی نمی‌دهد.

چند سالی است که اصطلاح تکسترورت (Textrovert) برای این گروه رواج یافته است؛ کسانی که ترجیح اول‌شان نه دنیای درون و نه دنیای بیرون، بلکه دنیای گفتگوی متنی است.

آیا به چنین واژه‌ای نیاز داریم؟ آیا واژه و اصطلاح دیگری نداشته‌ایم که این ویژگی را بیان کند؟

نمی‌توان به صورت قطعی به این سوال پاسخ داد. اما می‌توان گفت Textrovert هنوز آن‌قدر فراگیر نشده است. یا به این علت که مردم نیازی به چنین واژه‌ای نداشته‌اند و یا از این رو که نمی‌دانسته‌اند چنین اصطلاحی وجود دارد.

تکسترورت را معمولاً با کتابی به همین نام می‌شناسند که در سال ۲۰۱۷ منتشر شده است (+). اما بررسی‌های ما نشان داد که این واژه حداقل از سال ۲۰۱۰ وجود داشته است (+).

درونگرایی | برونگرایی

وجود این شکل از ترجیحات ارتباطی و فراگیر شدن رابطه‌های دیجیتال به جای رابطه‌های فیزیکی، الگوهای رفتاری جدیدی را هم به وجود آورده که لازم است آن‌ها را بشناسیم و درک کنیم. یکی از این الگوها Ghosting است. به این معنا که کسی با شما در فضای آنلاین دوست می‌شود و بعد ناگهان شما را در همه جا بلاک کرده یا آی‌دی خودش را حذف می‌کند و ناپدید می‌شود.

در این باره می‌توانید در متمم بیشتر بخوانید:

گوستینگ (قطع ناگهانی رابطه عاطفی)

#خودشناسی #دوستی #روانشناسی #سواد دیجیتال #واژه‌ها

پریسکوپ چیست؟ | داستان ساخت پریسکوپ از جنگ جهانی اول تا گوشی‌های امروزی

این روزها در مشخصات برخی از گوشی‌های هوشمند عبارت «مجهز به دوربین پریسکوپی» را می‌بینیم.

ممکن است از خودتان پرسیده باشید که پریسکوپ چیست و در چه مواردی استفاده می‌شود؟ حتی اگر هم کارکرد پریسکوپ را از دوران مدرسه به خاطر داشته باشید، ممکن است این سوال برایتان ایجاد شود که دوربین پریسکوپی در موبایل‌ها به چه کار می‌آید و چه خاصیتی دارد؟

پریسکوپ (Persicope) که آن را در فارسی به پیرابین (دستگاهی که پیرامون را می‌بیند) ترجمه کرده‌اند تقریباً ساختاری شبیه شکل زیر دارد:

پریسکوپ چیست؟‌ شکل پریسکوپ

پیرابین یا همان پریسکوپ در ساده‌ترین شکل آن از دو آینه با زاویهٔ ۴۵ درجه استفاده می‌کند و با انعکاس پرتوها ابزاری می‌سازد که به کمک آن می‌توان اشیائی را که در اتفاع متفاوتی از چشم قرار دارد مشاهده کرد.

اگر چه ظاهراً ابزارهایی با کارکرد پریسکوپ از قرن هفدهم وجود داشته‌اند، اما می‌گویند ساخت پریسکوپ و استفادهٔ گسترده از‌ انواع پریسکوپ به جنگ جهانی اول باز می‌گردد. بروس واکر، نویسندهٔ کتاب طراحی سیستم‌های بصری، یک فصل از کتاب خود را صرفاً به پریسکوپ‌ها اختصاص داده است (+). اگر قصد تحقیق درباره پریسکوپ داشته باشید، این کتاب می‌تواند نقطهٔ شروع خوبی باشد.

او پس از شرح کاملی دربارهٔ این که پریسکوپ چگونه کار می‌کند، چنین گزارش می‌دهد که زیردریایی‌ها در جنگ جهانی اول استفاده‌کنندهٔ اصلی پریسکوپ‌ها بوده‌اند. پریسکوپ به نوعی چشم زیردریایی بوده و  پریسکوپ‌ها به سربازان داخل زیردریایی کمک می‌کرده‌اند کشتی‌ها و آرایش نیروهای دشمن را در سطح آب ببینند. چنان‌که واکر نقل می‌کند، این پریسکوپ‌ها گاهی تا ۱۲ متر بالاتر از سطح چشم (محل استقرار سرباز در زیردریایی) را رصد می‌‌کرده‌اند.

اما ایدهٔ پریسکوپ در موبایل به چه کار می‌آید؟

کسانی که در سال‌های اخیر از موبایل استفاده می‌کنند، دو خواستهٔ متعارض دارند. آن‌ها از یک سو می‌خواهند موبایل‌ها نازک‌تر و کم‌حجم‌تر (و به تبع آن سبک‌تر) شوند.

از سوی دیگر مدام انتظار دارند دوربین‌های موبایل کیفیت بهتری داشته باشند و توانایی تفکیک نقاط و قدرت زوم اپتیکال آن‌ها بیشتر شود. برای این‌کار چاره‌ای نیست جز این‌که طول دوربین بیشتر شود (هم برای این‌که تعداد و فاصلهٔ لنزها بتواند بیشتر شود و هم برای این‌که فضای بیشتری برای حرکت‌ اجزای دوربین وجود داشته باشد).

طراحی پریسکوپی توانسته به تأمین هم‌زمان این دو خواستهٔ متعارض کمک کند.

دوربین های پریسکوپی در موبایل‌های جدید بر خلاف موبایل‌های قدیمی در طول موبایل قرار گرفته‌اند و نه هم‌راستا با ضخامت آن. اما لنز در نهایت عمود بر جهت دوربین قرار می‌گیرد. بنابراین با ایده‌ای شبیه آينه پریسکوپ می‌توان مسیر نور و تصویر را ۹۰ درجه تغییر داد و تصویری را که لنز موبایل می‌بیند به سنسور دوربین رساند.

این نیاز جدید باعث شده که دوباره ما اصطلاح پریسکوپ را که سال‌ها به فراموشی سپرده شده بود، بشنویم و بخوانیم.

شکل پریسکوپ

#تکنولوژی

حذف سریال پهلوانان از IMDb | در دعوای دو نفر سهم نفر سوم همیشه مشت نیست!

استفاده جمعی از ایرانیان از تکنیک «یورش به جای کوشش» بار دیگر خبرساز شده است. این بار با هجوم بخشی از کاربران ایرانی به IMDb سریال پهلوانان با امتیاز ۱۰ از ۱۰ به بهترین محصول تاریخ سینمای جهان تبدیل شد.

برخی سایت‌های ایرانی ابتدا هیجان‌زده این خبر را اعلام کردند و حتی از احتمال ترجمهٔ این سریال به انگلیسی و پخش آن از نتفلیکس سخن گفتند، برخی دیگر هم این اتفاق را نقد کردند (+/+/+/+).

در نهایت پس از مدتی IMDb رتبه‌بندی این سریال را حذف کرد و اکنون در عین این‌که سایت IMDb اعلام می‌کند چند هزار نفر به سریال رأی داده و دربارهٔ آن نظر داده‌اند، در صفحهٔ اصلی سریال، عبارت «Not Rated» را قرار داده است (+/+).

البته «هجوم ایرانی» معروف‌ترین و بزرگ‌ترین حمله به IMDb نیست. چنان‌که دارن مونی در فصل ششم کتاب «مطالعهٔ انتقادی آثار کریستوفر نولان» نقل می‌کند، بزرگ‌ترین حمله به IMDb به رقابت میان طرفداران شوالیهٔ تاریکی (Dark Knight) و پدرخوانده (Godfather) باز می‌گردد (+). بیش از یک دهه قبل، طرفداران این دو محصول وارد رقابتی سهمگین شدند و هر یک گفتند تمام تلاش خود را به کار می‌گیرند تا محصول دیگر را در IMDb دفن کنند.

برای انجام این کار، هر گروه به فیلم مورد علاقهٔ طرف مقابل امتیاز یک از ده داد و نهایتاً هر دو گروه به هدف خود رسیدند: هر دو فیلم زیر فیلم رستگاری در شاوشنک دفن شدند! به عبارت دیگر، برندهٔ دعوا و رقابت سنگین این دو فیلم، این بود که تاج و تخت از هر دو آن‌ها گرفته شد و رستگاری در شاوشنک جای آن‌ها را گرفت.

با مرور تاریخچهٔ توسعهٔ پلتفرم‌ها به نتیجه می‌رسیم که هر پلتفرمی بعد از گذراندن مراحل اولیهٔ چرخهٔ عمر، با چالش فریبکاری‌ها و تقلب‌های کاربران روبه‌رو می‌شود و یکی از میدان‌های رقابت میان پلتفرم‌ها، توانایی تشخیص تقلب‌هاست.

اگر گوگل توانسته به عنوان موتور جستجوی قدرتمند باقی بماند، یکی از علت‌ها را باید توانایی گوگل در طراحی الگوریتم‌هایی برای مهار متقلبین دانست.

این‌که امروز Friendster بزرگ‌ترین شبکه اجتماعی زمان ما نیست و حتی ممکن است شما اسمش را نشنیده باشید، علت‌های متعددی دارد که یکی از مهم‌ترین آن‌ها ناتوانی در تشخیص تقلب‌ها و اکانت‌های Fake است؛ پدیده‌ای که در زمان خودش به Fakesters شناخته می‌شد (+).

طراحان یک پلتفرم، به محض این‌که از گام‌های اولیهٔ رشد، جان سالم به در بردند، باید به روش‌های تقلب و شکسته‌شدن قواعد پلتفرم فکر کنند و برای آن چاره بیندیشند. وگرنه بعید است بتوانند برای مدت طولانی دوام بیاورند.

البته این رویدادها درس دیگری هم برای کاربران فضای دیجیتال دارد: آن‌چه در پلتفرم‌ها می‌بینیم و می‌خوانیم، لزوماً معتبرترین قضاوت نیست. بلکه قضاوتی است که «گروهی از کاربران» بر اساس انگیزه‌ها و عواملی که آن‌ها را نمی‌شناسیم و نمی‌دانیم، روی آن توافق کرده‌اند.

پلتفرم چیست؟ |‌ تفکر نقادانه

#سواد دیجیتال #تفکر نقاد #پلتفرمها

ساتیا نادلا مدیرعامل مایکروسافت نیمی از سهام خود را فروخت

به گزارش وال استریت ژورنال، ساتیا نادلا مدیرعامل مایکروسافت نیمی از سهام خود را در این شرکت فروخت (+). نادلا که حدود یک میلیون و هفت‌صد هزار سهم شرکت مایکروسافت را در اختیار داشت، اکنون با فروش نزدیک به ۸۴۰ هزار سهم، حدود ۲۸۵ میلیون دلار به دست آورده که گفته می‌شود می‌خواهد با سرمایه‌گذاری آن در حوزه‌های دیگر، به سبد دارایی‌های خود تنوع دهد.

نادلا پیش از این هم در سال ۲۰۱۸ حدود ۳۰٪ از سهام خود در مایکروسافت را فروخته بود (+).

اگر چه فروش سهام و تنوع‌بخشی به دارایی‌ها تصمیمی کاملاً معقول و قابل‌درک است، اما معمولاً چنین تصمیمی از سوی مدیرعامل یک شرکت ممکن است چنین تفسیر شود که اعتماد او به آینده شرکتش کاهش یافته است. به همین علت، سخنگوی شرکت مایکروسافت مجبور شد بیانیه‌ای صادر کرده و اعلام کند که: «نادلا هم‌چنان به ادامهٔ مسیر موفقیت مایکروسافت متعهد است و سهم فعلی او بسیار بیشتر از حداقل سهمی است که بر اساس الزام هیئت مدیره باید در سبد دارایی‌های خود نگه دارد.»

سهام شرکت مایکروسافت طی پنج سال اخیر، رشد پیوسته‌ای را تجربه کرده است. البته برخی تحلیل‌گران حوزهٔ تکنولوژی معتقدند که رشد چشمگیر شرکت‌های تکنولوژی در دوران کرونا، دیگر به زودی تکرار نخواهد شد و هر کس بخواهد از سهامداری در این شرکت‌ها سود ببرد، منطقی است اکنون که کرونا رو به افول است، بخشی از سهام خود را بفروشد.

مدیر عامل مایکروسافت نیمی از سهام خود را در این شرکت فروخت

ساتیا در کتابی با عنوان Hit Refresh به زندگی خود در هند و نیز چالش‌های مدیریت مایکروسافت پرداخت است. کتابی که اگر چه در سایت آمازون به شدت مورد استقبال مخاطبان قرار گرفت، اما خوانندگان سخت‌گیرتر در گودریدز آن را تلاشی در راستای برندسازی برای نادلا تلقی کردند. این کتاب در فارسی به «از نو» ترجمه شده و معرفی آن را می‌توانید در متمم بخوانید:

کتاب از نو

#اقتصاد #تکنولوژی #صنایع جهان

لوسید موتورز | ماشین لوسید ایر – رقابتی غیرضروری با شرکتی متعلق به عربستان سعودی

اخیراً شرکت لوسید موتورز با عرضهٔ یک خودرو سدان لوکس در بازار خودروهای الکتریکی خبرساز شده است. خودرویی که مدل S تسلا در مقابل آن حرف چندانی برای گفتن ندارد.

احتمالاً کلیپ‌های تبلیغاتی آن را دیده‌اید و اگر هم ندیده‌اید، کلیپ کوتاه زیر می‌تواند شما را با آن آشنا کند:

دربارهٔ لوسید موتورز و خودرو الکتریکی لوکس لوسید ایر بسیار می‌توان گفت. از سرمایه‌گذاری سنگین عربستان سعودی در این شرکت آمریکایی تا خودرویی که با قیمت متعارف، توانایی بیش از ۱۰۰۰ اسب بخار را عرضه کرده و می‌تواند با یک بار شارژ حدود ۸۴۰ کیلومتر راه برود.

اما حاشیه‌ای در مورد لوسید موتورز وجود دارد که می‌تواند برای ما آموزنده باشد. لوسید موتورز را پیتر راولینسون به شرکتی تبدیل کرده است که ما امروز می‌شناسیم. این شرکت از سال ۲۰۰۷ تأسیس شده بود، اما پس از این‌که راولینسون در سال ۲۰۱۳ به آن پیوست، تحولی بزرگ را تجربه کرد و اکنون توانسته نخستین گام‌های موفق خود را در بازار خودرو بردارد.

جالب این‌جاست که پیش از این راولینسون در سال ۲۰۰۹ به عنوان مهندس ارشد تیم تسلا ملحق شده بوده و به ایلان ماسک گفته بود هر آن‌چه برای خودروهای الکتریکی انجام داده‌ای باید دور بریزی و من از صفر همه چیز را بسازم تا یک خودرو ارزشمند عرضه شود و حاصل این پیشنهاد، طراحی و عرضهٔ مدل S تسلا بود.

اما ایلان ماسک ظاهراً چندان با راولینسون مهربان نبوده یا اختیارات کافی را به او نداد و در نهایت راولینسون تسلا را به مقصد لوسید موتورز ترک کرد.

اگر چه لوسید موتورز هنوز رقیبی جوان برای تسلا است، اما بسیاری از افراد آن را رقیبی جدی می‌دانند. آن‌قدر جدی که ایلان ماسک مجبور شد ادعا کند «راولینسون هرگز مهندس طراح در تسلا نبوده است.»

نشریات بسیاری این حرف ایلان ماسک را به سخره گرفتند. خصوصاً این‌که آرشیو تمام صفحات تسلا که قبلاً راولینسون را معرفی کرده بود هنوز موجود است (+).

به نظر می‌رسد اگر ایلان ماسک کمی رفتارها و تصمیم‌های خود را تغییر می‌داد و می‌توانست عضو کلیدی‌اش را حفظ کند، امروز با یک «رقیب غیرضروری» روبه‌رو نبود.

اگر چند دقیقه وقت دارید، فرصت خوبی است تا به صفحهٔ داستان کسب و کار در متمم هم سر بزنید و یکی از مطالب را انتخاب کنید و بخوانید:

داستان کسب و کار

#صنایع جهان #صنعت خودرو #ویدئو

ممنوعیت استخراج بیت کوین و سایر رمزارزها | دغدغهٔ اروپا چیست؟

اتحادیه اروپا و به طور خاص سوئد، نگران هستند که استخراج بیت کوین و سایر رمزارزها مصرف انرژی آن‌ها را افزایش دهد و نتوانند به اهدافی که برای جلوگیری از تغییرات اقلیمی زمین در نظر گرفته‌اند برسند.

در تابستان ۲۰۱۹ حدود یک سوم کل بیت کوین جهان در چین استخراج می‌شد. اما پس از این‌که چین در سال ۲۰۲۱ کوشید استخراج رمزارزها را محدود کند، استخراج بیت کوین در جهان به صورت موقت ۳۸ درصد کاهش پیدا کرد.

۲۰ درصد از این کاهش ۳۸ درصدی پس از مدت کوتاهی دوباره جبران شد و می‌توان گفت احتمالاً چینی‌ها توانستند دستگاه‌های ماینر خود را به کشورهای دیگر (از جمله ایران و شمال اروپا) منتقل کنند.

اکنون سوئد اعلام کرده که فقط طی چهار ماه از سال ۲۰۲۱ مصرف انرژی برای استخراج بیت کوین در این کشور چندصد درصد افزایش پیدا کرده و برقی معادل ۲۰۰۰۰۰ خانهٔ مسکونی در این کشور برای استخراج بیت کوین مصرف می‌شود.

پس از محدودیت‌های چین، کشورهای شمال اروپا به خاطر در دسترس بودن منابع انرژی تجدیدپذیر به مقصد جذابی برای ماینرها تبدیل شده‌اند و دولت سوئد می‌کوشد اتحادیه اروپا را برای ممنوع کردن استخراج رمزارز قانع کند.

سوئد اعلام کرده که برق لازم برای استخراج فقط یک بیت کوین می‌تواند یک خودرو الکتریکی متوسط را حدود ۱۸۰۰۰۰۰ کیلومتر حرکت دهد و به عبارتی با این برق می‌توان ۴۴ مرتبه با خودرو دور کره زمین سفر کرد.

منابع: یورونیوز، بی‌بی‌سی

در نمودار زیر می‌توانید توزیع تقریبی مصرف انرژی را برای استخراج بیت کوین در جهان بر اساس گزارش دانشگاه کمبریج ببینید (+):

ممنوعیت استخراج بیت کوین

همان‌طور که می‌دانید ما در متمم بخشی را به معرفی پادکستهای انگلیسی اختصاص داده‌ایم. در یکی از این پادکست‌ها (با نام Sway) گفتگویی با بیل گیتس دربارهٔ دغدغه‌های زیست‌محیطی او انجام شده و مصاحبه‌کننده سوال جالبی پرسیده است: «چرا باید به حرف‌های یک میلیاردر جت‌سوار دربارهٔ تغییرات اقلیمی گوش داد؟»

شاید مرور آن گفتگو برای شما جالب باشد:

پادکست Sway و مصاحبه با بیل گیتس

#تکنولوژی #اقتصاد #محیط زیست

یو دات کام جایگزین گوگل نیست

طی روزهای اخیر سرویس جستجوی you.com به صورت گسترده در رسانه‌های جهان تبلیغ می‌شود. این سرویس که افرادی از تیم Salesforce و نیز برنامه‌ویسانی از استنفورد از آن پشتیبانی می‌کند، قرار است نخستین موتور جستجوی جهان باشد که کدهای آن به شکل کامل در دسترس است و قرار است به شکل متن باز (Open Source) توسعه پیدا کند.

این اتفاق که پس از چند دهه، یک موتور جستجوی متن باز عرضه شود، اتفاق مهمی است. اما جمله‌ای که از رسانه‌ها خواسته‌اند برای You.com تیتر بزنند (موتور جستجوی جایگزین گوگل) قطعاً با واقعیت تطبیق ندارد.

این موتور جستجو بیش از این‌که یک موتور عمومی دانش-‌محور یا Knowledge-based باشد، یک سرویس جستجوی عمل-محور یا Action-based است. به عبارت دیگر برای خرید محصولات، مقایسه‌ی آن‌ها، جستجوی رستوران‌ها و فروشگاه‌ها و خرید اپلیکیشن‌ها و کارهایی از این جنس مفید خواهد بود و صرفاً «ممکن است» در همین زمینه‌ها به رقیبی برای گوگل تبدیل شود.

به خاطر داشته باشیم که بخشی از قدرت موتورهای جستجو، مجموعه داده‌ها (Data-set)‌یی است که در اختیار دارند و آن‌چه گوگل به عنوان رفتار کاربران طی دهه‌های گذشته جمع کرده، مزیت رقابتی بی‌بدیلی است که به سادگی جایگزینی برای آن پیدا نخواهد شد.

سایت you.com روی موبایل به سادگی باز می‌شود و می‌توانید شیوه‌ی جستجوی آن را بررسی کنید. اما اگر از مرورگر کروم روی دسکتاپ استفاده می‌کنید، باید حتماً Extension این سرویس را نصب کنید.

جایگزین گوگل

به نظر می‌رسد فعلاً کسب و کارهایی که علاقه به فعالیت آنلاین در فضای وب دارند، هم‌چنان تا سال‌ها باید گوگل را به عنوان بازیگر بلامنازع بپذیرند و سئو را بر معیارهایی که گوگل می‌پسندد و توصیه می‌کند انجام دهد. بنابراین پیشنهاد ما این است که گرفتار این تب‌ها نشوید و برای خواندن درس‌های سئو در متمم وقت بگذارید:

سئو | موتورهای جستجو

#تکنولوژی

کارمندهای آمازون، اپل و گوگل چقدر حقوق می‌گیرند؟

نشریه‌ی Business Insider حقوق سالانه برخی از موقعیت‌های شغلی را در شرکت‌های بزرگ تکنولوژی دنیا اعلام کرد (+). شاید برخی از این اعداد برای شما جالب باشد:

  • مهندسان طراحی نرم‌افزار در HP: حدود ۱۶۰ تا ۲۳۲ هزار دلار
  • مهندسان واحد نرم‌افزار در شرکت DELL: بین ۱۰۰ تا ۲۰۰ هزار دلار
  • مهندسان، مشاوران و استراتژیست‌های دیجیتال در IBM: تا ۳۳۵ هزار دلار هم به عنوان پایه‌ی حقوق دیده شده
  • مدیران واحدهای مهندسی در Intel: می‌تواند ۳۰۰ هزار دلار و بیشتر باشد
  • مدیر فروش شرکت Microsoft: می‌تواند تا ۲۵۰ هزار دلار هم برسد
  • کارشناس علم داده در Facebook: حدود ۱۳۰ تا ۱۵۰ هزار دلار
  • مدیر مارکتینگ در Apple: از ۲۴۰ هزار دلار تا ۳۲۵ هزار دلار
  • دیتا ساینتیست و بازاریاب و فروشنده در Amazon: چیزی حوالی ۱۸۵۰۰۰ دلار (پایه حقوق)
  • مهندس نرم‌افزار در Google: از ۳۵۳ هزار دلار به بالا (مدیران ارشد دپارتمان‌ها تا ۶۵۰ هزار دلار)

اگر به فعالیت شرکت‌های بزرگ تکنولوژی دنیا علاقه‌مند هستید می‌توانید مطالب مربوط به شرکت آمازون را در سلسه درس‌‌های داستان کسب و کار متمم بخوانید:

داستان شرکت آمازون

#تکنولوژی #صنایع جهان

روزانه حدود چند ایمیل فرستاده می شود؟

سایت Statista برآورد می‌کند که هم‌اکنون روزانه نزدیک به ۳۲۰ میلیارد عدد ایمیل در جهان ارسال می‌شود. این عدد سالانه حدوداً ۴٪ رشد می‌کند (+). نخستین ایمیل را شخصی به نام ری تاملینسون در سال ۱۹۷۱ ارسال کرد و عمر این ابزار اکنون به نیم قرن رسیده است.

ایمیل مارکتینگ | دیجیتال مارکتینگ

اگر فعالیت ایمیل مارکتینگ انجام می‌دهید، درس زیر را در متمم بخوانید:

چگونه خبرنامه موفق‌تری را داشته باشیم؟

#تکنولوژی