نقل قول
ما آنقدرها هم که فکر میکنیم، فکر نمیکنیم
۱۰ تیر, ۱۴۰۱    |  تفکر نقاد, نقل قولجملهٔ جالبی منسوب به سنکا وجود دارد که احتمالاً آن را خوانده یا شنیدهاید، چون از مشهورترین جملههای لاتین محسوب میشود (+): «exemplo plus quam ratione vivimus».
این جمله را به شکل تحتاللفظی میشود چنین ترجمه کرد که «ما انسانها زندگی خود را بیشتر بر مثالها بنا میکنیم تا منطق.»
در شرح بیشتر آن میتوان چنین گفت که ما انسانها، وقتی میخواهیم تصمیمی بگیریم، انتخابی انجام دهیم یا رفتاری را بروز دهیم، بیش از این که «با تکیه بر منطق و استدلال و تحلیل» تصمیم بگیریم که که چیزی درست است، به ذهن خود مراجعه میکنیم و از مثالها و نمونههایی که در ذهنمان ثبت شده، الهام میگیریم و بر مبنای همانها عمل میکنیم.
اگر این گزاره را بپذیریم، بسیار مهم است که چه مثالهایی را در ذهن خود انباشته میکنیم. دوستانی که در اطراف ما هستند و رفتارها و تصمیمهایشان را میبینیم، کتابهایی که میخوانیم و فیلمهایی که میبینیم، نمونههایی از منابع مثالها هستند. این را هم باید پذیرفت که جامعهای که در آن زندگی میکنیم، بخش خود در تولید و تکثیر این مثالها نقش بزرگی دارد. نقشی که میتواند مخرب یا سازنده باشد.
ما در درسهای حمایت اجتماعی متمم توضیح دادهایم که نزدیکترین افراد اطراف ما میتوانند به شکلهای مختلفی از ما حمایت کنند و روی زندگی ما تأثیر بگذارند. این تأثیر میتواند از طریق حمایت احساسی، حمایت ابزاری، حمایت اطلاعاتی و کمک به شناخت و ارزیابی خودمان باشد. جملهٔ سنکا، شکل دیگری از تأثیرگذاری را هم به ما یادآوری میکند. شبکهٔ نزدیکان حتی روی شیوهٔ فکر کردن و استدلال ما هم سایه میاندازند و تجربهٔ ما از رفتارهای آنها، گاهی منطق خود ما را کمرنگ میکند و دور میزند.
دربارهٔ شتاب زندگی | جملهای از کتاب آهستگی میلان کوندرا
۵ تیر, ۱۴۰۱    |  نقل قولمیلان کوندرا در رمان آهستگی (Slowness) که در سالهای ۱۹۹۵ و ۹۶ منتشر کرده، جملهٔ عجیبی دارد. جملهای که حتی اگر با آن به شکل مطلق موافق نباشید، احتمالاً مصداقهایی از آن را تجربه کردهاید:
«وقتی همهچیز سریع روی میدهد، هیچکس هرگز نمیتواند دربارهٔ هیچچیز مطمئن باشد؛ حتی در مورد خودش.»
اگر در ذهن خود بگردیم، احتمالاً میتوانیم در رابطه عاطفی، یادگیری، تغییرات محیطی، رشد کسبوکارها، شکلگیری فرهنگ و دهها قلمرو دیگر، تجربههایی در تأیید این گفته بیابیم.
از آنجا که میلان کوندرا این جمله را بیشتر با رویکرد اگزیستانسیالیستی نوشته، احتمالاً خوشحال نمیشود که آن را در شرح موضوعات کوچکتر و سادهتر به کار بگیریم. با این حال، از آنجا که بسیاری از نویسندگان، در نقد سرعت و شتابزدگی از این جملهٔ او استفاده کردهاند، اجازه بدهید که این جمله را بهانه کرده و پیشنهاد کنیم برای یکی از فایلهای صوتی درس مهارت یادگیری در متمم وقت بگذارید:
دربارهٔ دروغگویی | به نفع من دروغ بگو؛ اما فقط من!
۴ تیر, ۱۴۰۱    |  توسعه فردی, نقل قولجیز بازوِل در کتاب زندگینامهٔ ساموئل جانسون، که از مشهورترین زندگینامههای جهان است، جملهٔ جالبی از جانسون نقل میکند (+):
«اگر من خدمتکارم را عادت بدهم که به خاطر من یک دروغ بگوید،
آیا حق ندارم نگران باشم که
به خاطر خودش هزاران دروغ بگوید؟»
جملهٔ سادهٔ جانسون به نکتهٔ مهمی اشاره میکند. سخت [یا شاید غیرمنطقی] است که انتظار داشته باشیم همکاران ما به نفع ما یا سازمانمان رفتارهای غیراخلاقی انجام دهند، اما قلمرو مشخصی را تعریف کنیم و بگوییم فقط در این قلمرو (یا خارج از این قلمرو) بیاخلاقی کنید.
اخلاق و بیاخلاقی، دیر یا زود به بخشی از عادتهای ذهنی ما تبدیل میشود و حتی بدون این که فکر کنیم، معیار ناخودآگاه تصمیمها و رفتارها و حرفهای ما خواهد شد. به همین علت، شاید بتوان گفت، یکی از مصداقهای حرفهایگری در سازمان و کسبوکار این است که حاضر نشویم از قلمرو اخلاق – حتی به نفع سازمان – تخطی کنیم و مدیران و همکارانمان را قانع کنیم که بازی بیاخلاقی اگر شروع شود، به یک زمین مشخص، محدود نخواهد شد و همهٔ سازمان و مجموعهٔ ما را در خود غرق خواهد کرد (به تدریج هر کس با خود میگوید: اینها فلان کار را با آن فرد یا سازمان کردند، از کجا معلوم با من نکنند؟ چرا من حق نداشته باشم همین کار را با خودشان بکنم؟).
در فایل صوتی حرفهایگری که در فروشگاه متمم عرضه شده، جنبههای مختلف رفتار حرفهای بررسی شده و آموزش داده شده است:
تعداد کل الکترونها و پروتونها در جهان
۳۰ خرداد, ۱۴۰۱    |  کتابها چه میگویند, نقل قول, نوشتن«من باور دارم که مجموعاً
۱۵۷۴۷۷۲۴۱۳۶۲۷۵۰۰۲۵۷۷۶۰۵۶۵۳۹۶۱۱۸۱۵۵۵۴۶۸۰۴۴۷۱۷۹۱۴۵۲۷۱۱۶۷۰۹۳۶۶۲۳۱۴۲۵۰۷۶۱۸۵۶۳۱۰۳۱۲۹۶
عدد پروتون در عالم هستی وجود دارد. تعداد الکترونها هم همینقدر است.»
این عبارت، جملهٔ آغازین فصل ۱۱ کتاب فلسفهٔ علم فیزیک، نوشتهٔ سر آرتور استنلی ادینگتون است (+). البته این حرفها، پیش از این که به شکل کتاب منتشر شوند، در یک سخنرانی گفته شدهاند. ادینگتون در این فصل دربارهٔ مفهوم «شمارشناپذیری» حرف میزند و توضیح میدهد که چه چیزهایی شمارشناپذیرند.
این فصل از کتاب، درست مانند بقیهٔ فصول آن، کاملاً فیزیکی-فلسفی و علمی و جدی است. بنابراین ادینگتون میتوانست مثل بسیاری از نویسندگان جدی دانشگاهی، متن خود را با «تعریف شمارشناپذیری» شروع کند. اما مشخصاً او پیش از سخنرانی و زمان نوشتن متن حرفهایش، مدتی فکر کرده که تأثیرگذارترین جمله برای شروع متن چیست؟ جملهٔ اول چه باید باشد که مطمئن شوم خواننده، جملهٔ دوم را هم خواهد خواند؟
اگر خوانندهها حوصلهٔ کتاب خواندن یا شنیدن سخنرانیها را ندارند، بخشی از مشکل را هم باید در نویسندگان و سخنوران جستجو کرد. وقت گذاشتن برای این ظرافتها، از حوصلهٔ بسیاری از آنها خارج است و برایشان راحتتر است که خواننده را به بیحوصلگی متهم کنند.
یکی از درسهای تسلط کلامی و چالش نوشتن در متمم، به این موضوع اختصاص یافته که روش مناسب شروع متن (نوشته یا سخنرانی) چیست. آن درس میتواند مکمل مناسبی برای این بحث باشد:
دشمنان خود را با دقت انتخاب کنید
۲۴ خرداد, ۱۴۰۱    |  نقل قولژوزف کنراد، نویسندهٔ بزرگ انگلیسی، در رمان «لُرد جیم» خود نگاه جالبی را مطرح میکند. حرف او، با اندکی تغییر در جملهبندی، چنین است:
«میگویند در مورد انسانها بر اساس دوستانشان قضاوت کنید.
من فکر میکنم بررسی دشمنان هر فرد هم میتواند به همان اندازه مفید باشد.»
اگر حرف کنراد را بپذیریم، باید «انتخاب دشمنان» را هم به اندازهٔ «انتخاب دوستان» جدی بگیریم. «انتخاب دشمن» عبارت نادرستی نیست. چون ما با هر تصمیم و رفتار و موضعگیریمان، فرد یا افرادی را که قرار است دشمنمان شوند، آگاهانه انتخاب میکنیم.
دنیا بر پایهٔ تأخیر بنا شده؛ تأخیرهای طولانی
۲۱ خرداد, ۱۴۰۱    |  تصمیم گیری, نقل قولست گادین در وبلاگش به نکتهٔ ساده و مهمی اشاره کرده (+):
«اگر هر کس پس از اولین سیگار، سرفهای میکرد و بیمار میشد،
بعید بود کسی سیگاری شود.
اگر هر کارآفرینی، آزادی و رضایت و شعف مشتری را در هفتهٔ اول کار خود میدید،
احتمالاً افراد بیشتری کارآفرین میشدند.
اغلب ما، بازخوردهای سریع را میبینیم و میفهمیم.
اما فرصت و چالش واقعی در دیدن و جدیگرفتن بازخوردهای زمانبر و تأخیری است.»
ما در درسهای تفکر سیستمی بارها به اهمیت توجه به افقهای زمانی دورتر پرداختهایم:
اهمیت افق زمانی در تحلیل راهکارها و تصمیمها
شعر و ادبیات حتی با فشار و محدودیت رشد میکنند
۱۸ خرداد, ۱۴۰۱    |  نقل قول, هنر«بعضی از ذهنها با از دست رفتن آزادی،
میپوسند و فرسوده میشوند.
بعضی دیگر، بیمار و تندخو.
اما ذاتِ ذهنِ شاعر این است که در تنهاییِ حبس، ظریف و خلاق میشود.
با میوههای ذهن خویش، ضیافتی برپا میکند،
و درست مانند پرندهٔ در قفس، جانش را در آوایش میریزد.»
بخشی از کتاب Sketch book | در فصل «شاعر سلطنتی»
اثر واشینگتن ایروینگ – پدر داستان کوتاه آمریکا
پاراگرافهای برگزیدهٔ کتابها را میتوانید در پاراگراف فارسی متمم بخوانید:
نظم مستقر | چیزی که تغییر را دشوار میکند
۴ خرداد, ۱۴۰۱    |  تکنولوژی, نقل قول«پروژههای بزرگ، در آغاز غالباً با نقد و مانع مواجه میشوند؛
آن هم به خاطر این که بهبود حاصل از اجرای پروژهها، نظم موجود را تهدید میکند.
این جمله را آلن براون از چارلز دارلث در کتاب Golden Gate نقل کرده است. دارلث، مهندس عمران بوده و طبیعتاً این جمله، حاصل تجربهٔ او در پروژههای عمرانی است.
اما در خارج از فضای پروژههای عمرانی هم میتوان برای چنین جملهای مصداقهای فراوان پیدا کرد.
بسیاری از فرایندهای جدید، نرمافزارهای تازه، استارتآپها و کسبوکارهای نو، با وجودی که موجب بهبود وضع عمومی جامعه و مردم میشوند، نظم موجود و ذینفعان آن را تهدید میکنند. پس طبیعی است که بخشی از مخالفتها، نه از سر دغدغهٔ بهبود کل سیستم نیست. بلکه در منافع ذینفعان فعلی ریشه دارد.
توضیح: خود براون در متن از لغت «تعارض / Conflict» استفاده میکند. اما با توجه به روح کلی متن، اکنون که جمله را جدا کردهایم، واژهٔ «تهدید» برای انتقال پیام نویسنده مناسبتر بود.
چه شد که نوشتن را شروع کردید؟ پاسخ گابریل گارسیا مارکز
۲۵ اردیبهشت, ۱۴۰۱    |  نقل قول«نوشتن را کاملاً اتفاقی شروع کردم،
شاید به این منظور که میخواستم به دوستی ثابت کنم
نسل من هم میتواند نویسندگانی خلق کند؛
اما بعد در این دام افتادم که دیدم در این دنیا چیزی را به اندازهٔ نوشتن دوست ندارم.»
مصاحبه با مارکز | بخشی از کتاب خود نوشتن | احمد اخوت
حرف مارکز را چه «یک توصیف واقعی از روند نویسنده شدنش» در نظر بگیریم و چه «پاسخی متواضعانه به دوست صمیمیاش پلینیو مندوزا»، در هر دو صورت میتواند آموزنده باشد.
مجموعه درسهای «چالش نوشتن» در متمم، به اصل و حاشیههای نوشتن پرداختهاند:
میمونها و آدمها | یکی از مزایای اینترنت و شبکه های اجتماعی
۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۱    |  تکنولوژی, نقل قول«متخصصان آمار و احتمال به ما میگفتند
اگر یک میلیون میمون را بنشانی
و یک میلیون ماشین تایپ و فرصت کافی به آنها بدهی،
حاصل کار تصادفی آنها ممکن است حتی چیزی در حد شکسپیر باشد.
به لطف اینترنت فهمیدیم که این ادعا درست نبوده است.»
روبرت ویلنسکی (Robert Wilensky) | منبع
حرف طنزآمیز ولینسکی را به شکلهای مختلفی میتوان تفسیر کرد. یکی از سادهترین تفسیرها این است که به خاطر داشته باشیم در قلمرو فکر و اندیشه و تحلیل، تعداد لزوماً نمیتواند برای خلق یک دستاورد ارزشمند کافی باشد. در کار خلاقانه و فکری، همچنان ممکن است فرد، کاری بزرگتر از گروه انجام دهد. ضمن این که خطاها و سوگیریهای متعدد ما در تفکر جمعی، گاهی باعث میشود که در تعداد زیاد در کنار هم، صرفاً اشتباهات بزرگتری انجام دهیم.
#تصمیم گیری #نقل قول #تکنولوژی