کتاب بازاریابی اینترنتی لاکهارت | آموزشها به سمت تخصصی شدن میروند
۳ مرداد, ۱۴۰۱    |  کتابها چه میگویندکتاب بازاریابی اینترنتی لاکهارت یکی از کتابهایی بود که در سال ۲۰۲۰ منتشر شد و بازار هم از آن استقبال کرد. در میان انبوه کتابهایی که طی سالهای گذشته دربارهٔ بازاریابی اینترنتی منتشر شدهاند، این کتاب ویژگی جالبی دارد و آن این است که صرفاً برای کسانی که بازسازی و بازآفرینی حمام و آشپزخانه را انجام میدهند نوشته شده است.
با مرور کتاب میبینید که تقریباً تمام مباحث دیجیتال مارکتینگ در آن مطرح شدهاند: از تولید محتوا و ویدئو مارکتینگ تا سئو و ایمیل مارکتینگ و حتی کمی از بحثهای پرسونال برندینگ و مدیریت شهرت.
اما ویژگی کتاب در این است که تقریباً همهی مثالها به صنعت دکوراسیون آشپزخانه و تجهیز و طراحی حمام مربوط هستند.
این کتاب و کتابهای مشابه دیگری که اخیراً به بازار عرضه شدهاند نشان میدهد که دوران تازهای در صنعت نشر و تولید محتوا آغاز شده است: تولیدکنندکان به تدریج از مباحث عمومی فاصله میگیرند و به حوزههای تخصصی نزدیک میشوند. همان چیزی که آن را به عنوان نیچ مارکتینگ میشناسیم.
تولید محتوا | دیجیتال مارکتینگ
اگر بحث بازاریابی اینترنتی برایتان جذاب است پیشنهاد میکنیم درسهای زیر را در متمم بخوانید:
بازاریابی محتوا چیست؟ نقشه سفر مشتریبحران کاهش جمعیت | سوراخ کردن راه حل نیست
۲ مرداد, ۱۴۰۱    |  اقتصاد, سبک زندگیهمانطور که میدانید، تعدادی از کشورهای جهان، با بحران کاهش جمعیت روبهرو هستند. ده کشور زیر، در صدر فهرست بحران کاهش جمعیت قرار دارند. عددهایی که داخل پرانتز آمده، نشان میدهد که این کشورها تا سه دههٔ بعد، چند درصد از جمعیت امروزشان را از دست میدهند (+):
بلغارستان (۲۳٪)، لیتوانی (۲۲٪)، لاتویا (۲۲٪)، اوکراین (۲۰٪)، صربستان (۱۹٪)، بوسنی و هرزگوین (۱۸٪)، کرواسی (۱۸٪)، مولدوا (۱۷٪)َ، ژاپن (۱۶٪) و آلبانی (۱۶٪).
همانطور که میبینید، بیشتر این کشورها در اروپای شرقی قرار دارند. تجربهٔ سختی زندگی در دوران کمونیستی و فشارهای اقتصادی پس از فروپاشی شوروی از جمله علتهایی است که مردم این کشورها رغبت کافی به فرزندآوری ندارند.
کشوری که فهرست بالا را ناهمگون کرده، ژاپن است. این کشور هم در سالهای اخیر با بحران جدی کاهش جمعیت روبهروست. در حدی که یکی از سیاستمداران ژاپنی به نام توموناگا اوزادا در سال ۲۰۱۴ پیشنهاد کرد کاندومهای سوراخ در بین کاندومها قرار داده شده و بیخبر، در اختیار زوجهای جوان قرار بگیرد تا نرخ فرزندآوری بهتر شود (+). ایدهای که با نقد جدی مردم و سایر سیاستمداران روبهرو شد.
ژاپن هم مثل سایر کشورهایی که در فهرست بالا آمده، مشوقهای مختلفی برای افزایش میل مردم به فرزندآوری در نظر گرفته است. اما این مشوقها چندان تأثیر نداشتهاند. مشکل اصلی در ژاپنِ امروز این است که شغل ثابت با درآمد مناسب، به اندازهٔ کافی موجود نیست و اکثر مردم به کارهای پارهوقت یا شغلهای موقت مشغولاند. همین باعث میشود که سیاستها و مشوقها بیاثر باقی بمانند (+).
در همهٔ کشورها، یکی از دغدغههای دولتمردان و سیاستگذاران، تغییرات جمعیتی (دموگرافیک) است. این تغییرات میتوانند ساختار اقتصادی و سیاسی کشور را تغییر داده و ثبات جامعه را به هم بزنند. در کنار سیاستمداران، فعالان کسب و کار هم دائماً به تغییرات دموگرافیک نگاه میکنند تا فرصتهای تازهای برای کسب و کار خود بیابند. در درس زیر، مفهوم دموگرافی را بیشتر توضیح دادهایم:
کاش بیشتر حرف بزنیم و کمتر عمل کنیم!
۲۸ تیر, ۱۴۰۱    |  مدل ذهنی, نقل قولسامرست موآم در مرور یادداشتهایش، جملهٔ جالبی را از نوشتههای خود در سال ۱۸۹۲ نقل میکند (+):
«وقتی این همه رفتار احمقانهٔ آدمها را
با پرتوپلاهای قشنگی که میگویند مقایسه میکنم،
میگویم چه دنیای بهتری میشد اگر آدمها بیشتر حرف میزدند و کمتر عمل میکردند.»
اگر بخواهیم کمی سخت یا تلخ حرف بزنیم، میتوانیم بگوییم: شاید اگر سامرست موام زنده بود و شبکههای اجتماعی امروزی را میدید، بیش از پیش به گفتهٔ خودش ایمان میآورد.
اما از منظر دیگری هم میتوان به گزارهای که او مطرح کرده نگاه کرد. کریس آرجریس در این باره میگوید: بسیاری از ما یک نظریه در ذهن خود داریم که از آن دفاع میکنیم (Theory in Mind) و نظریهٔ دیگری داریم که در عمل به کار میگیریم (Theory in Use). بی آنکه واقعاً متوجه باشیم این دو نظریه، متفاوت و بعضاً متعارض هستند.
از این منظر، به جای این که به انسانها کنایه بزنیم، بهتر است در پی ریشهٔ شکلگیری این دوگانگی باشیم و بپذیریم که جز از این روش، فاصلهٔ میان دانستن و عمل کردن از بین نمیرود.
درس فاصله میان دانستن و عمل کردن (در متمم)
دستاوردها و دردسرهای نابغه بودن
۲۶ تیر, ۱۴۰۱    |  نقل قول«پاداش و دستاوردِ نبوغ نوابغ، به جامعهشان تعلق میگیرد.
اما آنها هزینههای نبوغ را خود به تنهایی میپردازند.»
منسوب به جیم ثورپ – ورزشکار آمریکایی (+)
ارتباطات در شرایط بحران | سه اشتباه رایج که بحران را بحرانیتر میکنند
۲۲ تیر, ۱۴۰۱    |  کتابها چه میگویند, مدیریت کسب و کاردر شرایط بحران، سه اشتباه میتواند وضعیت را بدتر کرده و ترمیم شهرت افراد، سازمانها و دولتها را دشوارتر کند (+):
- دستاندرکاران آنقدر صبر کنند تا دیگران در حرف زدن دربارهٔ بحران از آنها پیشی بگیرند.
- دستاندرکاران نقش خود را در وقوع بحران انکار کرده و هیچ سهمی از مسئولیت را بر عهده نگیرند.
- کسانی که افراد سخنگو و مدیران بحران، نتوانند ترکیب متناسبی از «منطق» و «احساس» را در پیامها و رفتارهای خود نشان دهند.
ما در یکی از درسهای متمم، کتابی را با موضوع مدیریت بلایا و فاجعهها (Disaster Management) معرفی کرده و کمی دربارهٔ آن حرف زدهایم. آن کتاب تا حدی به این بحث مربوط است:
اصول انسانی مدیریت پس از وقوع فجایع
شادن فرویده | این طبیعی است که از ناراحتی دیگران خوشحال شویم؟
۲۱ تیر, ۱۴۰۱    |  روانشناسی, نقل قولکانت [با اندکی خلاصهسازی] میگوید (+):
«این که انسان برای حس کردن و دیدنِ بهتر بهزیستی خود،
نگونبختی دیگران را در پسزمینه قرار دهد، بنیادی کاملاً طبیعی دارد؛
کاری برای افزایش کنتراست.»
احتمالاً برای بسیاری از ما پیش آمده که با دیدن اوضاع بد دیگران، لحظهای در درون خود حس خوشحالی را تجربه کنیم (و البته افراد بیاخلاق و نادانی هستند که رودرروی کسی که اتفاق یا وضعیت بدی را تجربه کرده، با صدای بلند خدا را صدا کرده و او را شکر میگویند).
اما آیا این حس خوشحالی طبیعی است؟ یا باید از این تجربهٔ شادی – حتی پنهانی و درونی – شرمنده باشیم؟ این بحثی است که در روانشناسی تکاملی تحت عنوان شادن فرویده (Schadenfreude) به آن پرداخته میشود.
پدیدهٔ شادن فرویده یکی از درسهای مجموعهٔ آموزشی زندگی شاد در متمم است:
وقتی انسانها از رده خارج میشوند | آرتور سی کلارک
۱۹ تیر, ۱۴۰۱    |  کتابها چه میگویندآرتور سی کلارک در سال ۱۹۶۲ مجموعهای از مقالهها و جستارهای خود را با عنوان Profiles of the Future منتشر کرد (جستار چیست؟).
همهٔ آن جستارها در یک ویژگی مشترک بودند: هر یک میکوشیدند یکی از سناریوهای محتمل در مورد آیندهٔ انسان را ترسیم و بررسی کنند. کلارک برای هجدهمین جستار این کتاب عنوان جالبی انتخاب کرده است: «از رده خارج شدن انسانها.»
او در جملات پایانی این جستار، به دورانی نهچندان دور اشاره میکند که مغز ارگانیک (داخل جمجمهٔ ما انسانها) و مغز هوشمند ماشینی در کنار هم قرار میگیرند و به یکدیگر کمک میکنند (سادهترین مثال آن، وقتی است که راهنماییهای نرمافزار مسیریاب برای تصمیمگیری دربارهٔ انتخاب مسیر به کمکمان میآید).
کلارک میپرسد: این مشارکت و همکاری انسان و ماشین چقدر میتواند ادامه پیدا کند؟ آیا این ترکیب، پایدار و بادوام خواهد بود؟ یا بخش ارگانیکِ این ترکیب [یعنی مغز انسان] به مانعی تبدیل میشود که بهتر است آن را کنار بگذاریم؟ اگر در نهایت چنین چیزی روی دهد، که من چنین برداشتی دارم، نباید پشیمان شویم و مطمئناً نباید بترسیم.
وقتی کتاب دویست صفحهای آرتور سی کلارک را میخوانیم، به سختی میتوانیم باور کنیم که بیش از نیم قرن از زمان نگارش آنها گذشته است. دغدغههای او، سوالهایی است که امروز بیش از هر زمان دیگری در گذشته، معنا پیدا کردهاند. بسیاری از تجربههای ذهنی که در آن کتاب مطرح میشود، واقعیتهای عینی زمان ماست (تجربهٔ ذهنی چیست؟).
خود کلارک هم در مقدمهای که ده سال بعد، یعنی در دههٔ هفتاد، برای کتاب نوشته، میگوید که «به نظرم آن حرفها امروز معنای بیشتری دارند.» احتمالاً اگر امروز هم زنده بود و برای کتابش مقدمهای مینوشت، باز هم این جمله را به کار میبرد. این نوع کتابها، بیش از هر چیز به ما یادآوری میکنند که نباید آثار قدیمی و کلاسیک را نادیده گرفت و صِرفِ توجه به تاریخ انتشار کتاب، نمیتواند معیار مناسبی برای انتخاب و مطالعهٔ کتابها باشد.
این نکتهای است که در یکی از درسهای متمم به آن پرداختهایم:
کدام کشور برای مُردن بهتر است؟
۱۸ تیر, ۱۴۰۱    |  اقتصاد, سبک زندگی, سلامتاین سوال برای بسیاری از انسانها مطرح است که: «بهترین کشور برای زندگی کجاست؟»
اما سوال دیگری هم وجود دارد که به همان اندازه اهمیت دارد: «بهترین کشور برای مردن کجاست؟»
انسانها حق دارند از یک مرگ آرام و با دغدغهٔ کم بهرهمند شوند. به این معنا که مثلاً اگر بیماری به زندگیشان پایان میدهد، پزشکان به درستی تشخیص دهند که بیماریشان چیست. همچنین سیستم درمانی در کنارشان باشد و با فراهم آوردن امکان دسترسی به بهترین داروها و تجهیزات درمانی، به آنها امنیت ذهنی دهد.
بیماری که روی تخت بیماری، آخرین روزهای زندگیاش را میگذراند، حق دارد انتظار داشته باشد که بیشترین محبت و شفقت را تجربه کند.
اما کدام کشورها در جهان از این نظر وضعیت بهتری دارند؟ کجا میتوان مرگ آرامتری را تجربه کرد؟
نتیجهٔ تحقیقی که در این باره با همکاری محققان سنگاپوری و آمریکایی دانشگاه Duke انجام شده جالب است (+/+): انگلستان بهترین جا برای مردن است و پس از آن به ترتیب کشورهای ایرلند، تایوان، استرالیا و کره قرار گرفتهاند.
در بین بیست کشور اول این فهرست، مغولستان، سریلانکا، لهستان، لیتوانی و کاستاریکا هم دیده میشوند.
شاید برایتان جالب باشد که آمریکا در این رتبهبندی در جایگاه ۴۳ (نزدیک میانمار و اکوادور) قرار گرفته و عراق جایگاه ۶۸ را به خود اختصاص داده است.
ما در یکی از زنگ تفریحهای متمم از دوستان متممی پرسیدهایم که چه آرزویی دارند که میل داشته باشند پیش از مردن برآورده شود:
#سلامت #اقتصاد #سبک زندگی #افزایش طول عمر
توماس ادیسون | همیشه میدانستهام چه میخواهم
۱۵ تیر, ۱۴۰۱    |  نقل قولاز توماس ادیسون نقل شده است که (+):
«من هیچ کار ارزشمندی را از سر تصادف انجام ندادم،
و نیز هیچیک از اختراعاتم، حتی به شکل غیرمستقیم، حاصل تصادف نبوده؛ البته جز گرامافون.
همواره این طور بوده که تشخیص دادهام دستاورد خاصی برایم ارزشمند است،
دنبالش رفتهام و آن قدر تلاش پشت تلاش و آزمون پشت آزمون انجام دادهام تا نهایتاً به نتیجه رسیدهام.»
جملهٔ ادیسون، جدا از این که اهمیت پشتکار و هدفمند بودن را یادآوری میکند، نکتهٔ آموزندهٔ ظریفی هم دارد. او مراقب است که گزارهٔ مطلق نگوید. حواسش بوده که حرفش یک استثناء دارد و بلافاصله به آن اشاره میکند. اگر اشاره به گرامافون (در واقع: فونوگراف) در حرفهایش نبود، این جملهها بیشتر شبیه «ادعا» میشدند تا «گزارش.»
پیشنهاد برای مطالعه:
توماس ادیسون در تلاش برای شنیدن صدای ارواح
نکتهای در نویسندگی | به مخاطبهای سالهای دور فکر کنید
۱۴ تیر, ۱۴۰۱    |  نقل قول, نوشتنآرتور کوستلر زمانی در یک مصاحبه گفته بود (+):
«اوج هدف یک نویسنده باید این باشد که
صد خوانندهٔ امروز را بدهد و ده خواننده در ده سال بعد به دست بیاورد؛
و یا حتی یک خواننده در صد سال بعد.»
پیام تلویحی کوستلر این است که نویسنده باید نگاه بلندمدت داشته باشد و هنگام نوشتن همواره با خود فکر کند که «آیا کسی که ده سال یا صد سال بعد این نوشتهٔ مرا میبیند، آن را خواندنی، جذاب و مفید خواهد یافت؟»
بسیاری از ما به معنای سنتی کلمه، نویسنده نیستیم. اما هر یک به نوعی با نوشتن سر و کار داریم. شاید برای یک فرد معمولی، نوشتن برای خوانندهای که صد سال دیگر از راه خواهد رسید، هدف بلندپروازانهای باشد. اما لااقل میتوانیم با خودمان قرار بگذاریم که از این لحظه، در هر یک از نوشتههایمان یک گام دورتر را هم ببینیم و با این کار، اندکی از سطحینگری و شتابزدگی فاصله بگیریم.