نبرد بد است؛ حتی اگر پیروز شوی
۷ اسفند, ۱۴۰۰    |  تاریخ, نقل قول«بدترین اتفاق در یک نبرد این است که شکست بخورید.
دومین اتفاق بد این است که پیروز شوید.»
این جملهها را اولین دوک ولینگتون گفته است؛ آرتور ولزلی (+). کسی که مدتی نخستوزیر بریتانیا بود.
او در ادامه توضیح میدهد که «حتی اگر پیروز شوی، به هر حال عدهای از دوستانت را در جنگ از دست دادهای و زخمیهای بسیاری هم پشت سرت قرار گرفتهاند.»
اما میتوانید ادامهٔ حرفهای ولزلی را نادیده بگیرید. همان جملهٔ اول را بخوانید و ذهنتان را رها بگذارید تا آن جملهها را با منطق و استدلالهای دیگری کامل کند.
گاهی زمین زودتر از انسانها زخم نبرد را از چهرهاش پاک میکند. انسانها اما باید همچنان دردها و رنجهای جنگ را با خود حمل کنند:
تصاویر زمین؛ بعد از جنگ جهانی اول
قانونی برای اجبار به استفاده «نکردن» از کلاه ایمنی
۶ اسفند, ۱۴۰۰    |  تصمیم گیریتعداد بسیار کمی از کشورهای جهان، استفاده از کلاه ایمنی را برای دوچرخهسواران اجباری کردهاند. در بیشتر کشورها، استفاده از کلاه ایمنی برای دوچرخه توصیه میشود. اما در صورت عدم استفاده، جریمه نخواهید شد.
اما به نظر میرسد استارتاپ PedalMe در انگلیس ایدهٔ متفاوتی دارد. این استارتاپ که میتوان آن را یک اوبر (يا اسنپ یا تپسی) برای دوچرخههای پدالی و الکتریکی نامید، استفاده از کلاه ایمنی را برای دوچرخهسواران خود (نه مسافر) ممنوع کرده است. چون باورشان بر این است که داشتن کلاه ایمنی میتواند رفتارهای پرریسک آنها را افزایش داده و جان راننده و مسافر را تهدید کند.
مسئله وقتی جدیتر میشود که در نظر بگیرید بخشی از کلاههای ایمنی موجود در بازار اروپا چینی هستند و با وجود ادعای ایمنی، از سطح ایمنی کافی برخوردار نیستند. در این حالت، راننده عملاً با تکیه با امنیتی که اساساً وجود ندارد، ریسکهای بیشتری را پذیرفته است (+).
البته این استارتاپ ادعا میکند که آموزشهای بسیار جامع و کاملی برای رانندگان خود برگزار میکند تا سبک رانندگی آنها کمخطرتر باشد.
اینکه استفاده از ابزارهای ایمنی سطح ریسکپذیری ما را افزایش میدهند، ایدهٔ تازهای نیست. اما نقدهای بسیاری هم بر آن وارد است و طرفداران و مخالفان فراوانی دارد.
ما در مجموعه درسهای تصمیم گیری متمم یک بار این موضوع را در قالب اثر پلتزمن بررسی کردهایم:
اهمیت سکوت را فراموش نکنیم
۴ اسفند, ۱۴۰۰    |  نقل قولآرتور اشنابل پیانیست مطرح اتریشی جملهٔ جالبی دارد:
«من در نواختن نتها بهتر از پیانیستهای دیگر نیستم. سکوت و وقفهٔ بین نتها، هنر من در آنجاست.»
این جمله را به هزار شکل میتوان تعمیم داد. مثلاً یک نظامی میتواند بگوید: هنر اصلی من پیروزی در میدان جنگ نیست. بلکه در حفظ صلح و پیشگیری از وقوع جنگ است. یک نویسنده میتواند بگوید: هنر من آن چیزهایی نیست که گفتهام، بلکه همهٔ آن چیزهایی است که از گفتنشان صرفنظر کردهام.
سیاستمدار میتواند بگوید: من نه به کارهایی که کردم، بلکه به کارهایی که نکردم افتخار میکنم.
و مذاکرهکننده میتواند بگوید: هنر من، در حرف زدن نیست. بلکه اوج هنرم در جاهایی است که سکوت میکنم.
اگر دوست داشته باشید، فرصت خوبی است که درس سکوت در مذاکره را در متمم بخوانید:
تکسترورت | آيا به واژهٔ Textrovert نیاز داریم؟
۳ اسفند, ۱۴۰۰    |  کلماتهمهٔ ما کسانی را میشناسیم که درونگرا (Introvert) یا برونگرا (Extrovert) هستند. اما با ظهور تکنولوژیهای جدید ارتباطی و نرمافزارهای پیامرسان، دستهٔ سومی هم پیدا شدهاند که به راحتی نمیتوان آنها را در یکی از دو گروه درونگرا و برونگرا گنجاند.
این دستهٔ سوم کسانی هستند که وقتی از طریق پیام و پیامک با آنها حرف میزنید، به سادگی حرف میزنند و رابطه میسازند. به همین علت کاملاً اجتماعی و برونگرا به نظر میرسند. اما وقتی از نزدیک با آنها رو به رو میشوید، میبینید معذب و خجالتی هستند و تعامل فیزیکی چندان به آنها انرژی نمیدهد.
چند سالی است که اصطلاح تکسترورت (Textrovert) برای این گروه رواج یافته است؛ کسانی که ترجیح اولشان نه دنیای درون و نه دنیای بیرون، بلکه دنیای گفتگوی متنی است.
آیا به چنین واژهای نیاز داریم؟ آیا واژه و اصطلاح دیگری نداشتهایم که این ویژگی را بیان کند؟
نمیتوان به صورت قطعی به این سوال پاسخ داد. اما میتوان گفت Textrovert هنوز آنقدر فراگیر نشده است. یا به این علت که مردم نیازی به چنین واژهای نداشتهاند و یا از این رو که نمیدانستهاند چنین اصطلاحی وجود دارد.
تکسترورت را معمولاً با کتابی به همین نام میشناسند که در سال ۲۰۱۷ منتشر شده است (+). اما بررسیهای ما نشان داد که این واژه حداقل از سال ۲۰۱۰ وجود داشته است (+).
وجود این شکل از ترجیحات ارتباطی و فراگیر شدن رابطههای دیجیتال به جای رابطههای فیزیکی، الگوهای رفتاری جدیدی را هم به وجود آورده که لازم است آنها را بشناسیم و درک کنیم. یکی از این الگوها Ghosting است. به این معنا که کسی با شما در فضای آنلاین دوست میشود و بعد ناگهان شما را در همه جا بلاک کرده یا آیدی خودش را حذف میکند و ناپدید میشود.
در این باره میتوانید در متمم بیشتر بخوانید:
گوستینگ (قطع ناگهانی رابطه عاطفی)
#خودشناسی #دوستی #روانشناسی #سواد دیجیتال #واژهها
یک اختلافنظر دردسرساز در روابط عاطفی
۲ اسفند, ۱۴۰۰    |  نقل قولجرج الیوت در کتاب دنیل دروندا (Daniel Deronda) جملهٔ جالبی دارد:
«وجود اختلافسلیقه در جوکها میتواند منشأ تنش جدی در روابط عاطفی باشد.»
واضح است که پیام این جمله را میتوان به چیزی فراتر از «جوک و لطیفه» تعبیر کرد: وجود نداشتن لذتهای مشترک، نه فقط در جوک و طنز و لطیفه، بلکه در جنبههای مختلف لذت بردن از زندگی (از دوست و تفریح تا سبک زندگی) میتواند یکی از ریشههای شکلگیری تنش در رابطه عاطفی باشد.
ضمن اینکه این را هم میدانیم که تأکید بر اهمیت وجود اشتراک به این معنا نیست که لزوماً «همهٔ» انتخاب ترجیحات انسانها مثل هم باشد.
با همهٔ این اما و اگرها به نظر میرسد هنگام شکلگیری یک رابطه عاطفی پرسیدن این سوال مناسب باشد که: «بین سبک زندگی ما چه شباهتهایی وجود دارد؟ چه موضوعات، رفتارها و تجربههایی وجود دارند که میتوانند برای ما لذت مشترک بسازند؟»
اگر معنای وسیع اصطلاح «سبک زندگی» را نمیدانید یا به خاطر ندارید، پیشنهاد میکنیم درس سبک زندگی در متمم را مرور کنید:
مرور درسهای زیر هم ممکن است برایتان مفید باشد:
پارادوکس عاطفی | حسم به تو ترکیبی از حسهای خوب و بد است
ویژگیهای یک نویسندهٔ حرفهای
۱ اسفند, ۱۴۰۰    |  توسعه فردی, نقل قول, نوشتن«ویژگیهای یک نویسندهٔ درجه یک را نمیتوان توصیف کرد؛
آنها را صرفاً میتوان تجربه کرد.
اتفاقاً همین ویژگیهای تعریفناپذیر هستند که از یک فرد، نویسندهای درجه یک میسازند.»
ویلا کتر | Willa Cather
سرنوشت ایستگاه فضایی بینالمللی: خواهد سوخت
۳۰ بهمن, ۱۴۰۰    |  نجومپایان برخی پروژهها بسیار هیجانانگیز و حماسی است. اما ظاهراً ایستگاه فضایی بینالمللی از جملهٔ این پروژهها نیست.
ایستگاه فضایی بینالمللی (ISS) حدود بیست سال است که روزانه نزدیک به ۱۶ بار دور کرهٔ زمین میچرخد. این ایستگاه که با همکاری مشترک آمریکا، روسیه، اتحادیه اروپا، ژاپن و کانادا ساخته و اداره شده است، از ابتدا قرار بود حدود ۱۵ سال کار کند. اما اکنون عمر آن از بیست سال گذشته و برآوردها میگویند که بین سالهای ۲۰۲۸ تا ۲۰۳۰ (یعنی دو برابر پیشبینی اولیه) به پایان عمر خود خواهد رسید.
ایستگاه بینالمللی فضایی بیش از ۴۰۰ تن وزن دارد و برای توصیف ابعادش معمولاً آن را با طول یک زمین فوتبال مقایسه میکنند.
موزههای فضایی دنیا بر این باور بودند که پس از پایان مأموریت ISS هر کدام میتوانند بخشهایی از آن را نگهداری کنند و به نمایش بگذارند. خصوصاً اینکه بخش قابلتوجهی از ISS در فضا مونتاژ شد و جدا شدن بخشهایی از آن و بازگرداندن آنها به زمین چندان دور از ذهن نبود.
اما اکنون بر اساس آنچه از ناسا به گوش میرسد، ایستگاه بینالمللی فضایی قرار است به شکل کنترل شده وارد جو زمین شود و بسوزد؛ همان سرنوشتی که بسیاری از اجرام آسمانی هنگام ورود به اتمسفر زمین تجربه میکنند (+/+/+).
البته جرم و حجم ایستگاه فضایی در حدی زیاد است که نمیشود انتظار داشت به شکل کامل قبل از رسیدن به سطح زمین بسوزد. بنابراین احتمالاً ناسا مانند بسیاری از پروژههای دیگر مسیر سقوط را به شکلی طراحی خواهد کرد که به نقطهای دور در اقیانوس آرام ختم شود. نقطهای که با نام نمو (NEMO) شناخته میشود.
سوخت ایستگاه فضایی
ایستگاه فضایی از موادی مانند UDMH (دیمتیلهیدرازین نامتقارن) و N2O4 (دیتروژن تتروکسید) استفاده میکند.
ممکن است با خود بگویید مگر حرکت در خلاء هم به سوخت نیاز دارد؟ ماجرا این است که در ارتفاعی که ایستگاه فضایی حرکت میکند، خلاء کامل نیست و باید چند وقت یک بار، با استفاده از سوخت، سرعتِ کاهشیافته را جبران کند. مصرف سالانهٔ سوخت ایستگاه فضایی حدود ۸/۵ تن بوده است. اما ناسا کوشیده با افزایش ارتفاع چرخش ایستگاه فضایی، اصطکاک با مولکولهای هوا را کاهش داده و مصرف سوخت ایستگاه فضایی را به کمتر از نصف این مقدار برساند (+).
اگر با نقطهٔ نمو آشنا نیستید، میتوانید یکی از زنگ تفریحهای متمم را که به این نقطه پرداخته بخوانید و ببینید:
اشتباه در مسیر اشتباه
۲۸ بهمن, ۱۴۰۰    |  تصمیم گیری, توسعه فردی«موفقیت گاهی حاصل یک گام اشتباه در یک مسیر اشتباه است.»
این حرفی است که ال برنشتاین مطرح میکند؛ البته با زبانی دیگر و در قالب کلماتی متفاوت (+).
گاهی در کار و زندگی چنان مسیر و مقصد خود را اشتباه انتخاب میکنیم که تنها بخت ما برای موفقیت این است که بر اساس یک قضاوت و تحلیل اشتباه، گامی اشتباه در آن مسیر برداریم.
به عنوان مثال، خانهٔ نامناسبی را برای خرید انتخاب میکنیم. اما اشتباه ما در مذاکره باعث میشود جلسه به هم بخورد و گرفتار آن خانه نشویم.
یا تصمیم میگیریم در مصاحبهٔ شغلی شرکتی که مناسب ما نیست شرکت کنیم، اما تأخیر در رسیدن به جلسه باعث میشود که ما را کنار بگذارند و جلسهٔ مصاحبه برگزار نشود.
یا زیر فشار مشکلات عمیق زندگی خود به دنبال یک سمینار انگیزشی میگردیم تا کمی حالمان خوب شود، اما به علت یک قضاوت اشتباه دربارهٔ سخنران، در یک سمینار علمی و معتبر شرکت میکنیم و راهی دورتر و دشوارتر اما اثربخشتر پیش روی ما قرار میگیرد.
گام اشتباه در مسیر اشتباه گاهی میتواند به اتفاقهای خوب منجر شود، اما همیشه چنین نیست. و نگرانکننده این است که گاهی متوجه نمیشویم به دست آوردن نتیجهٔ مثبت یا دور ماندن از نتیجهٔ منفی، صرفاً ناشی از اشتباه ما بوده است.
به همین علت معمولاً در تصمیم گیری توصیه میکنند که مراقب باشید «نتیجههای خوب» را با «تصمیمهای خوب» اشتباه نگیرید. چنین اشتباهی میتواند اعتماد به نفس کاذب ایجاد کند و در بلندمدت به ما آسیب بزند.
تصمیم درست لزوماً به نتیجه درست منتهی نمیشود
تبلیغاتچیها | وقتی ژیلت به دستگاه دروغ سنج متوسل میشود
۲۷ بهمن, ۱۴۰۰    |  تبلیغاتفعالان صنعت تبلیغات معمولاً علاقه دارند نامشان با واژهٔ خلاقیت گره بخورد. این آرزو چندان هم بیربط نیست و همهٔ ما نمونههایی از کاربرد خلاقیت در تبلیغات را دیدهایم و به خاطر داریم.
اما برخی از تبلیغاتچیها را با ویژگی دیگری هم میتوان شناخت: حرص در متوسل شدن به هر ابزار مربوط و نامربوط برای ترغیب یا فریب مشتری.
یکی از نمونههای کلاسیک در این مورد، تبلیغ ژیلت با تکیه بر دستگاه دروغ سنج است.
در نیمهٔ اول قرن بیستم، زمانی که ویلیام مولتون مارستون یکی از نخستین دستگاهای دروغ سنج را ساخت، ایدهٔ جالبی به ذهنش رسید. او با خود گفت: برای اینکه بگوییم ژیلت بهتر از تیغهای رقیب است، نمیتوانیم به گفتههای مردان استناد کنیم. آنها بر قضاوتهای ذهنی و عادتهای رفتاری خود تکیه میکنند و فرضاً اگر کسی سالها از بیک استفاده کرده باشد، این عادت باعث میشود که نتواند بهتر بودن تیغ ژیلت را بپذیرد.
مارستون پروژهای را طراحی کرد که همزمان بتواند به شهرت خودش، شهرت دستگاه دروغ سنج و البته فروش ژیلت کمک کند. او از مردان میخواست که با تیغ ژیلت و تیغهای دیگر اصلاح کنند و همزمان نشانههای بیولوژیک هیجانات آنها را با دستگاه دروغ سنج خود ثبت میکرد.
او نهایتاً گزارش داد که: مردان هنگام اصلاح با ژیلت «حال» بهتری دارند!
برای دیدن نسخهٔ با کیفیت آگهی ژیلت میتوانید روی تصویر کلیک کنید:
ایدهٔ مارستون واقعاً سر و صدا کرد و جامعهٔ آمریکا به آن توجه کردند.
ما نمیدانیم مارستون در آن زمان چقدر به ایدهاش باور داشت. اما این را مطمئن هستیم که ژیلت حرفهای مارستون را باور کرده بود. چون بعداً برای اثبات ادعای بهتر بودن تیغهایش از جان لارسون (John Larson) خواست همان آزمایش را تکرار کند.
لارسون هر چه تلاش کرد نتوانست نتایج مارستون را به دست بیاورد و برتری تیغ ژیلت (و اساساً تفاوت استفاده از تیغهای مختلف در دستگاه دروغ سنج) را ثابت کند. مارستون که نمیخواست شهرت خودش و دستگاهش آسیب ببیند از لارسون خواست در ازاء دریافت بخشی از ۳۰۰۰۰ دلار دستمزد پروژهٔ قبلی، نتایج آزمایش را دستکاری کند و بگوید که به همان نتایج مارستون رسیده است (+).
لو رفتن این پیشنهاد باعث شد مارستون و دستگاه دروغ سنج او از مرکز توجه خارج شوند و او به سراغ کار دیگری رفت. کاری که شهرت بیشتری برایش به ارمغان آورد: نوشتن داستان زن شگفت انگیز یا واندر وومن. شخصیتی که در کنار بتمن و سوپرمن به یکی از ابرقهرمانهای سهگانهٔ دی سی کامیکس تبدیل شد.
دو مطلب پیشنهادی از متمم و پاسخنامه:
تست دیسک (آیا تست دیسک بر اساس کتاب مارستون طراحی شده؟)
پریسکوپ چیست؟ | داستان ساخت پریسکوپ از جنگ جهانی اول تا گوشیهای امروزی
۲۶ بهمن, ۱۴۰۰    |  تکنولوژیاین روزها در مشخصات برخی از گوشیهای هوشمند عبارت «مجهز به دوربین پریسکوپی» را میبینیم.
ممکن است از خودتان پرسیده باشید که پریسکوپ چیست و در چه مواردی استفاده میشود؟ حتی اگر هم کارکرد پریسکوپ را از دوران مدرسه به خاطر داشته باشید، ممکن است این سوال برایتان ایجاد شود که دوربین پریسکوپی در موبایلها به چه کار میآید و چه خاصیتی دارد؟
پریسکوپ (Persicope) که آن را در فارسی به پیرابین (دستگاهی که پیرامون را میبیند) ترجمه کردهاند تقریباً ساختاری شبیه شکل زیر دارد:
پیرابین یا همان پریسکوپ در سادهترین شکل آن از دو آینه با زاویهٔ ۴۵ درجه استفاده میکند و با انعکاس پرتوها ابزاری میسازد که به کمک آن میتوان اشیائی را که در اتفاع متفاوتی از چشم قرار دارد مشاهده کرد.
اگر چه ظاهراً ابزارهایی با کارکرد پریسکوپ از قرن هفدهم وجود داشتهاند، اما میگویند ساخت پریسکوپ و استفادهٔ گسترده از انواع پریسکوپ به جنگ جهانی اول باز میگردد. بروس واکر، نویسندهٔ کتاب طراحی سیستمهای بصری، یک فصل از کتاب خود را صرفاً به پریسکوپها اختصاص داده است (+). اگر قصد تحقیق درباره پریسکوپ داشته باشید، این کتاب میتواند نقطهٔ شروع خوبی باشد.
او پس از شرح کاملی دربارهٔ این که پریسکوپ چگونه کار میکند، چنین گزارش میدهد که زیردریاییها در جنگ جهانی اول استفادهکنندهٔ اصلی پریسکوپها بودهاند. پریسکوپ به نوعی چشم زیردریایی بوده و پریسکوپها به سربازان داخل زیردریایی کمک میکردهاند کشتیها و آرایش نیروهای دشمن را در سطح آب ببینند. چنانکه واکر نقل میکند، این پریسکوپها گاهی تا ۱۲ متر بالاتر از سطح چشم (محل استقرار سرباز در زیردریایی) را رصد میکردهاند.
اما ایدهٔ پریسکوپ در موبایل به چه کار میآید؟
کسانی که در سالهای اخیر از موبایل استفاده میکنند، دو خواستهٔ متعارض دارند. آنها از یک سو میخواهند موبایلها نازکتر و کمحجمتر (و به تبع آن سبکتر) شوند.
از سوی دیگر مدام انتظار دارند دوربینهای موبایل کیفیت بهتری داشته باشند و توانایی تفکیک نقاط و قدرت زوم اپتیکال آنها بیشتر شود. برای اینکار چارهای نیست جز اینکه طول دوربین بیشتر شود (هم برای اینکه تعداد و فاصلهٔ لنزها بتواند بیشتر شود و هم برای اینکه فضای بیشتری برای حرکت اجزای دوربین وجود داشته باشد).
طراحی پریسکوپی توانسته به تأمین همزمان این دو خواستهٔ متعارض کمک کند.
دوربین های پریسکوپی در موبایلهای جدید بر خلاف موبایلهای قدیمی در طول موبایل قرار گرفتهاند و نه همراستا با ضخامت آن. اما لنز در نهایت عمود بر جهت دوربین قرار میگیرد. بنابراین با ایدهای شبیه آينه پریسکوپ میتوان مسیر نور و تصویر را ۹۰ درجه تغییر داد و تصویری را که لنز موبایل میبیند به سنسور دوربین رساند.
این نیاز جدید باعث شده که دوباره ما اصطلاح پریسکوپ را که سالها به فراموشی سپرده شده بود، بشنویم و بخوانیم.